گنجور

بخش ۷ - دربارهٔ پدر دانشمند خود سروده است

آذین چو کلام کلک بندد
تا در عدن به سلک بندد
دامان نفس، غبار دل روفت
چون نوبت نطق، کوس را کوفت
طغراکش همّت سرافراز
عنوان صحیفه کرد آغاز
از نام بلند مطلع نور
بر لوح کهن کتاب مسطور
والا پدر من است و استاد
اورنگ نشین ملک ارشاد
دریاکش لجۤهٔ فتوت
سرمایهٔ مردی و مروّت
عیسی نفس معارف اندیش
خورشید افاضتِ ملک کیش
نیرو ده خسروان معنی
جان سخن و روان معنی
آن فارس فکرت فلک سیر
دانای رموز منطق الطّیر
آن مردم چشم رهنمایی
سر حلقهٔ بینش آزمایی
سرمایه دِهِ گهرفروشان
دریاکش بزم باده نوشان
حلامه رسد؟! بنای گیتی
خورشید بلند رای گیتی
پرگار نِهِ رواق گردون
بیجاده دِهِ نطاق گردون
بوطالب هاشمی چو بگذشت
بوطالب زاهدی عیان گشت
او نصرت احمد آنچنان کرد
این خدمت ملّتش به جان کرد
خمخانه کش شراب دانش
سرچشمه گشای آب دانش
ای خاتمهٔ خردپژوهان
سرخیل محمّدی شکوهان
مهر از تو به پرتو اکتسابی
زو ذرگی، از تو آفتابی
فیض سحری به من دمیدی
صبحم ز شب سیه بریدی
رفتیّ و گذاشتی نژندم
از ناله چو نای بندبندم
بی عزّ عنایتت فقیرم
بی سایهٔ تو یتیم میرم
از مرکز خاکدان برونی
چون مردمی از جهان برونی
رفتی تو و پای سعی خفتم
تایخ وفات 《 خضر 》 گفتم
افزون بود از حد تناهی
بر روح تو رحمت الهی
از کوثر رحمتی قدح نوش
این سوخته را مکن فراموش
این خامه که ترجمان معنی ست
وصاف خدایگان معنی ست
سلطان محققان عالم
استاد افاضل معظّم
برهان الحق و الحقیقت
سلطان الشّرع و الطّریقت
چون بحر، محیط خوشدم، دل
در مدحت حجه الافاضل
آن خاتم مبران صادق
برهان حقیقت الحقایق
شهر دل و شهریار حکمت
اورنگ نشین اوج رفعت
خورشید هنر، حکیم مطلق
علّامهٔ دهر، حجهٔ الحق
حلال رموز باستانی
مفتاح کنوز آسمانی
او صادق و من به مدح صادق
تنها به ستایش، اوست لایق
ای مجمل ما ز تو مفصّل
صبح دومی و عقل اول
ای خضر سبکروان مینو
مشایی موکبت ارسطو
ای چشم و چراغ آفرینش
عین الشرف و سواد بینش
نطقم که چو آب زندگانی ست
وین سینه که مخزن معانی است
این خاطر روشن گهر سنج
این حربه سنان شایگان گنج
یک رشحه ز بحر بی کران است
از تربیت خدایگان است
نتوانم ادای حق نعمت
بر خاک تو بارد ابر رحمت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آذین چو کلام کلک بندد
تا در عدن به سلک بندد
هوش مصنوعی: وقتی که کلام زیبا و دلنشین مانند قلمی خوش‌نواز و دلربا، به شکلی هنرمندانه در دل بهشتی قرار گیرد.
دامان نفس، غبار دل روفت
چون نوبت نطق، کوس را کوفت
هوش مصنوعی: وقتی نفس به آرامش می‌رسد، غم و غبار دل را می‌زداید، مانند زمانی که نوبت به سخن گفتن می‌رسد و صدای کوسه به صدا درمی‌آید.
طغراکش همّت سرافراز
عنوان صحیفه کرد آغاز
هوش مصنوعی: در آغاز، طغراکش با اراده‌ای بلند و عزت‌مند، نام خود را بر روی این نوشته نقش زد.
از نام بلند مطلع نور
بر لوح کهن کتاب مسطور
هوش مصنوعی: از نام بزرگ و درخشان، روشنی بر صفحه قدیمی کتاب نوشته شده است.
والا پدر من است و استاد
اورنگ نشین ملک ارشاد
هوش مصنوعی: پدر من شخصی بزرگ و محترم است و استاد امیری است که رهبری و هدایت مردم را بر عهده دارد.
دریاکش لجۤهٔ فتوت
سرمایهٔ مردی و مروّت
هوش مصنوعی: کسی که دریا را می‌کشد، به دلیل شجاعت و بزرگواری‌اش صاحب ویژگی‌های مردانگی و جوانمردی است.
عیسی نفس معارف اندیش
خورشید افاضتِ ملک کیش
هوش مصنوعی: عیسى، روح دانش‌ها و معارف است و خورشید، مظهر بخشش و فیضِ وجود و قدرت ملکوتی است.
نیرو ده خسروان معنی
جان سخن و روان معنی
هوش مصنوعی: قدرت و شوکت پادشاهان را به جان و روح کلام و مفهوم زندگی تشبیه می‌کند.
آن فارس فکرت فلک سیر
دانای رموز منطق الطّیر
هوش مصنوعی: آن فارس که اندیشه‌اش فراتر از آسمان‌هاست، کسی است که به خوبی رازهای منطق‌الطیر را می‌داند.
آن مردم چشم رهنمایی
سر حلقهٔ بینش آزمایی
هوش مصنوعی: آن مردم چشم راهنمای تجربه‌های آزمون و بررسی هستند.
سرمایه دِهِ گهرفروشان
دریاکش بزم باده نوشان
هوش مصنوعی: سرمایه کسانی که جواهر می‌فروشند، همانند دریایی است که در مجالس میگساران غرق می‌شود.
حلامه رسد؟! بنای گیتی
خورشید بلند رای گیتی
هوش مصنوعی: آیا خواب‌های خوب به واقعیت می‌پیوندند؟ آیا حالا زمان آن رسیده که جهانی روشن و بلندپروازانه بسازیم؟
پرگار نِهِ رواق گردون
بیجاده دِهِ نطاق گردون
هوش مصنوعی: پرگار را در آسمان بگذار و بی‌راهه نرو، گوینده آسمان را به کلام خود بگو.
بوطالب هاشمی چو بگذشت
بوطالب زاهدی عیان گشت
هوش مصنوعی: زمانی که ابو طالب هاشمی از دنیا رفت، زاهدی که در پنهان بود، آشکار شد.
او نصرت احمد آنچنان کرد
این خدمت ملّتش به جان کرد
هوش مصنوعی: او به نیکی و برای خدمت به مردم خود به راهی رفت که با جان و دل به کمک احمد پرداخت.
خمخانه کش شراب دانش
سرچشمه گشای آب دانش
هوش مصنوعی: محل نوشیدن شراب دانش، جایی است که می‌تواند منبعی برای روشن کردن و افزایش آگاهی باشد.
ای خاتمهٔ خردپژوهان
سرخیل محمّدی شکوهان
هوش مصنوعی: ای پایان‌دهندهٔ دانشمندان و پیشوایان مکتب محمدی، تو درخشانی و افتخار بزرگی.
مهر از تو به پرتو اکتسابی
زو ذرگی، از تو آفتابی
هوش مصنوعی: محبت و دوستی از تو به من می‌رسد، نوری که از خودت می‌تابد و به من می‌رسد، مانند خورشیدی درخشان است.
فیض سحری به من دمیدی
صبحم ز شب سیه بریدی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بیدار شدن از خواب شبانه و شروع روز جدید اشاره می‌کند. او به لطف و برکت صبحگاهی که مانند یک روشنی و امید به او رسیده، اشاره می‌کند که باعث شده از شب تاریک و غمگین رهایی یابد. به عبارتی، این روز نو او را از مشکلات و تاریکی‌های گذشته آزاد کرده است.
رفتیّ و گذاشتی نژندم
از ناله چو نای بندبندم
هوش مصنوعی: رفتی و مرا تنها گذاشتی، مثل نی که از ناله‌اش صدایی به گوش می‌رسد، حالا من هم در عذابی هستم.
بی عزّ عنایتت فقیرم
بی سایهٔ تو یتیم میرم
هوش مصنوعی: بدون لطف و کرمت، من در فقر به سر می‌برم و بدون حمایت تو، احساس یتیمی می‌کنم و در این حال به سوی مرگ می‌روم.
از مرکز خاکدان برونی
چون مردمی از جهان برونی
هوش مصنوعی: انسانی که از دنیای خاکی و مادی فراتر رفته، مانند کسی است که از زندگی دنیوی و موقتی فاصله گرفته و به حقیقتی بالاتر دست یافته است.
رفتی تو و پای سعی خفتم
تایخ وفات 《 خضر 》 گفتم
هوش مصنوعی: تو رفتی و من در تلاش و کوشش مانده‌ام، تا آنجا که به تاریخ مرگ «خضر» اشاره کردم.
افزون بود از حد تناهی
بر روح تو رحمت الهی
هوش مصنوعی: رحمت الهی بر روح تو فراتر از حد و اندازه است.
از کوثر رحمتی قدح نوش
این سوخته را مکن فراموش
هوش مصنوعی: از رحمت بی‌کران الهی، قدحی پر از عشق و محبت بیفشان و این دل سوخته را فراموش نکن.
این خامه که ترجمان معنی ست
وصاف خدایگان معنی ست
هوش مصنوعی: این قلم که بیانگر مفاهیم است، نماینده روشنی و روشنگری در دنیای معناهاست.
سلطان محققان عالم
استاد افاضل معظّم
هوش مصنوعی: سرآمد پژوهشگران و دانشگاهیان بزرگ و محترم است.
برهان الحق و الحقیقت
سلطان الشّرع و الطّریقت
هوش مصنوعی: برهان حقیقت، دلیل و استدلالی است که نشان‌دهنده حق و صداقت می‌باشد. همچنین، علم و دانش شرعی و طریقت، سلطنت و قدرتی را در پی دارد که به راهنمایی و هدایت انسان‌ها در مسیر حق کمک می‌کند.
چون بحر، محیط خوشدم، دل
در مدحت حجه الافاضل
هوش مصنوعی: مانند دریا، که فضای دلنواز و زیبایی دارد، دل من در ستایش بزرگ‌ترین و برترین شخصیت‌ها غرق شده است.
آن خاتم مبران صادق
برهان حقیقت الحقایق
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی به توصیف حقیقتی می‌پردازد که همانند یک امتیاز یا نشانه بارز، واقعیت‌ها و اصالت‌ها را نمایان می‌سازد. خاتم مبران در اینجا به معنای نشانه‌ای است که به طور واضح و بدون هیچ شبهه‌ای، حقیقت را ثابت می‌کند.
شهر دل و شهریار حکمت
اورنگ نشین اوج رفعت
هوش مصنوعی: شهر دل و پادشاه حکمت، در جایی که اوج تعالی و بلندی وجود دارد.
خورشید هنر، حکیم مطلق
علّامهٔ دهر، حجهٔ الحق
هوش مصنوعی: خورشید هنر، به معنای روشنایی و درخشش در عرصه هنر است. این فرد حکیم و دانای مطلقی است که در طول تاریخ به عنوان علامت و نشانه حق شناخته می‌شود. او نماینده‌ای از حقیقت و دانش در زمانه خود است.
حلال رموز باستانی
مفتاح کنوز آسمانی
هوش مصنوعی: رمزهای قدیمی را باز کن و کلید گنج‌های آسمانی را پیدا کن.
او صادق و من به مدح صادق
تنها به ستایش، اوست لایق
هوش مصنوعی: او راستگوست و من تنها به خاطر ستایش او، اوست که شایسته‌ی تمجید و تعریف است.
ای مجمل ما ز تو مفصّل
صبح دومی و عقل اول
هوش مصنوعی: ای مجمل، ما از تو به تفصیل می‌پردازیم، تو صبحی تازه‌ای به ما می‌د‌ه‌ای و عقل ما را به مرتبه‌ای بالا می‌برد.
ای خضر سبکروان مینو
مشایی موکبت ارسطو
هوش مصنوعی: ای خضر، با پاهای سبک و آزاد در دنیای زیبای خود، با وجود معجزات و دانش، مانند موکب ارسطو، عالم و فرزانه‌ای بی‌همتا.
ای چشم و چراغ آفرینش
عین الشرف و سواد بینش
هوش مصنوعی: ای چشم و چراغ جهان، تو نشانه‌ای از بزرگی و عمق فهم و دانش هستی.
نطقم که چو آب زندگانی ست
وین سینه که مخزن معانی است
هوش مصنوعی: سخن من مانند آب زندگی‌بخش است و این قلبم، منبعی پر از معانی و مفاهیم است.
این خاطر روشن گهر سنج
این حربه سنان شایگان گنج
هوش مصنوعی: این ذهن شفاف مانند گوهر با ارزش، این سلاح تند و تیز می‌تواند به اندوخته‌ها و گنجینه‌های بزرگی دست یابد.
یک رشحه ز بحر بی کران است
از تربیت خدایگان است
هوش مصنوعی: یک قطره از دریا بی‌پایان است که به خاطر تربیت خداوند به وجود آمده است.
نتوانم ادای حق نعمت
بر خاک تو بارد ابر رحمت
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم حق نعمت را به جا آورم، حتی اگر ابر رحمت بر خاک تو ببارد.