گنجور

بخش ۴ - عرض زمین بوس به حضرت ختمی پناه علیه التّحیّه والثّناء

ای زادهٔ اوّلینِ قدرت
قدر تو ورای فهم و فکرت
آدم ز تو یافت سربلندی
نوح از تو، طراز ارجمندی
معمار حرمسرا، خلیلت
جان و دل قدسیان سبیلت
در طور، کلیم یک شبانت
کونین، نواله خوار خوانت
عیسی به بشارت تو دم زد
زان دم، به عطای جان رقم زد
خاتم تویی وتویی سلیمان
جبریل تو راست، هدهد از جان
کی در خور توست، عرش بلقیس
اول قدمت به عرش تقدیس
فرمانده ی وحش و طیر بودن
رخسار ددان به خاک سودن
سهل است، ولی به عرشِ رفعت
نتوان چو تو یافت، اوج عزت
ای صدرنشین بزم لولاک
در خاک مذلت تو افلاک
خرگه زده ای به بی نشانی
بیرون ز مکان لامکانی
گرم است ز بس به حق شتابت
ماندند ملایک از رکابت
نُه خنگ سپهر لاجوردی
از شوق تو گرم رهنوردی
در دایرهٔ سپهر مینا
باشد مَهِ نو، رکاب آسا
تا آنکه ز لطف فیض گستر
پای تو مگر درآورد سر
گرنه ز رخ تو نور می تافت
کی مشعل مهر، نور می یافت؟
طوبی بود از قد تو سایه
سدره، ز درت، نخست پایه
عزّت ز تو، زمرهٔ ملک را
رفعت ز تو، منبرفلک را
ای شمع طراز هفت قندیل
پروانگی تو کرده جبریل
پاس تو دریده کوس ناهید
چتر تو فراز فرق خورشید
نقش قدم تو، تاج عرش است
بر خاک رهِ تو، عرش فرش است
مسجود تویی و قبله آدم
در پیش تو، پشت راستان خم
مملوک صفت، سپهر اخضر
بسته ست حمایل از دو پیکر
تا بو که شود دخیل خیلت
بیند یک ره، به خویش میلت
شد قصر نبوّتت چو بنیاد
کسر، از تو به قصر کسری افتاد
چون بود به زیر سایه ات مهر
ننمود به خلق، سایه ات چهر
سرگشتگی فلک خوش از تو
نعل مه نو در آتش از تو
در دست تو سنگ، سبحه خوانی
با لعل تو نخل، نکته دانی
ای یثربیِ حجاز مطلع
وز حلّهٔ کبریات، برقع
زیبندهٔ قرب قاب قوسین
خاک رهت آبروی کونین
املاک، رهین بحر جودت
افلاک، طفیلی وجودت
کی نعت تو حدّ خاکیان است؟
زیب دم پاک قدسیان است
ما جسم دنی، تو جان پاکی
ما در سمک و تو بر سماکی
حرفی نتوان زدن سزایت
ای جان مقدسان فدایت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زادهٔ اوّلینِ قدرت
قدر تو ورای فهم و فکرت
هوش مصنوعی: تو فرزند نخستین قدرت هستی و ارزش تو فراتر از فهم و درک است.
آدم ز تو یافت سربلندی
نوح از تو، طراز ارجمندی
هوش مصنوعی: انسان به خاطر وجود تو به عزت و افتخار رسید و نوح نیز به واسطه‌ی تو به مقام والایی دست یافت.
معمار حرمسرا، خلیلت
جان و دل قدسیان سبیلت
هوش مصنوعی: معمار حرمسرای عشق تو، ای محبوب من، روح و دل فرشتگان را به تو نزدیک می‌کند.
در طور، کلیم یک شبانت
کونین، نواله خوار خوانت
هوش مصنوعی: موسی کلیم (پیامبر) در کوه طور یک شب را گذراند، و در آنجا از نعمت‌های الهی بهره‌مند شد.
عیسی به بشارت تو دم زد
زان دم، به عطای جان رقم زد
هوش مصنوعی: عیسی به شادی و خبر خوش تو اشاره کرد و از آن لحظه به بعد، اندازه‌گیری زندگی را با بخشش و جان‌افزایی رقم زد.
خاتم تویی وتویی سلیمان
جبریل تو راست، هدهد از جان
هوش مصنوعی: تو خود مخزن فضائلی و بهترین هستی، مانند سلیمان که پر از حکمت و قدرت است. همچنین، چون جنبه‌های معنوی و الهی داری که در درونت جاری است، مانند هدهد که به بزرگی و رسالت خود آگاه است.
کی در خور توست، عرش بلقیس
اول قدمت به عرش تقدیس
هوش مصنوعی: چه کسی شایسته‌ی توست؟ حتی عرش بلقیس نیز در آغاز حضور تو به سمت تقدیس و احترام می‌آید.
فرمانده ی وحش و طیر بودن
رخسار ددان به خاک سودن
هوش مصنوعی: فرماندهی در قلمرو وحوش و پرندگان، به معنای قدرت و تسلط بر موجودات طبیعی است. در این حال، صورت ددان و موجودات خطرناک به زمین افتاده است، نشانه‌ای از فریب یا شکست آنهاست.
سهل است، ولی به عرشِ رفعت
نتوان چو تو یافت، اوج عزت
هوش مصنوعی: ساده است، اما هیچ‌کس نمی‌تواند به عظمت و مقام تو دست یابد، تو اوج بزرگی و احترام هستی.
ای صدرنشین بزم لولاک
در خاک مذلت تو افلاک
هوش مصنوعی: ای کسی که در میهمانی‌ها جایگاه بلند و ویژه‌ای داری، اما در عین حال به خاک ذلت و درماندگی دچار شده‌ای.
خرگه زده ای به بی نشانی
بیرون ز مکان لامکانی
هوش مصنوعی: شما در جایی قرار گرفته‌اید که هیچ نشانی از مکان مشخصی ندارد و در واقع در حال تجربه‌ی یک حالت خاص و ناب هستید که از محدودیت‌های مکان و زمان فراتر رفته‌اید.
گرم است ز بس به حق شتابت
ماندند ملایک از رکابت
هوش مصنوعی: به خاطر سرعت و شتاب زیادی که در کار حق و حقیقت داری، فرشتگان از پشت سر تو به حالت تعجب مانده‌اند.
نُه خنگ سپهر لاجوردی
از شوق تو گرم رهنوردی
هوش مصنوعی: نه تلاقی آسمان آبی از شادی تو در حال سفر و حرکت است.
در دایرهٔ سپهر مینا
باشد مَهِ نو، رکاب آسا
هوش مصنوعی: در آسمان، هلال ماه نو مانند یک رکاب‌زن، آرام و زیبا در حال حرکت است.
تا آنکه ز لطف فیض گستر
پای تو مگر درآورد سر
هوش مصنوعی: تا زمانی که به لطف و محبت تو، کسی بتواند سر خود را پایین بیاورد و وارد محفل تو شود.
گرنه ز رخ تو نور می تافت
کی مشعل مهر، نور می یافت؟
هوش مصنوعی: اگر از چهرهٔ تو روشنی نمی‌تابید، چگونه مشعل عشق، نور می‌گرفت؟
طوبی بود از قد تو سایه
سدره، ز درت، نخست پایه
هوش مصنوعی: درخت طوبی به خاطر قامت زیبای تو سایه‌اش را گسترده و از در تو، نخستین پایه‌اش را بنا کرده است.
عزّت ز تو، زمرهٔ ملک را
رفعت ز تو، منبرفلک را
هوش مصنوعی: عزت و شرف تو باعث مقام و ارزش ملک‌هاست و به خاطر تو، جایگاه آسمان نیز بلند و شریف شده است.
ای شمع طراز هفت قندیل
پروانگی تو کرده جبریل
هوش مصنوعی: ای شمعی که زیبایی‌ات مانند هفت قندیل است، جبرئیل به خاطر روشنایی و درخشش تو به وجد آمده است.
پاس تو دریده کوس ناهید
چتر تو فراز فرق خورشید
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و توانایی الهه ناهید (نماد عشق و زیبایی) اشاره دارد و می‌گوید که با درخشندگی‌ای که دارد، می‌تواند فضای بالای سر خورشید را بپوشاند و از قدرت خود در برابر دیگران بگوید.
نقش قدم تو، تاج عرش است
بر خاک رهِ تو، عرش فرش است
هوش مصنوعی: دوباره قدم‌های تو بر زمین، مانند تاجی است که بر بالای آسمان‌ها قرار دارد. وقتی تو درمی‌روی، زمین دستخوش عظمت و زیبایی ویژه‌ای می‌شود.
مسجود تویی و قبله آدم
در پیش تو، پشت راستان خم
هوش مصنوعی: تو را می‌پرستند و تو قبله‌ی آدمی که در برابر تو ایستاده، به خاطر اینکه راست‌گویی در برابر تو خم می‌شود.
مملوک صفت، سپهر اخضر
بسته ست حمایل از دو پیکر
هوش مصنوعی: در آسمان سبز، دو جسم به هم پیوسته‌اند و از آن‌ها حمایتی برپا شده است.
تا بو که شود دخیل خیلت
بیند یک ره، به خویش میلت
هوش مصنوعی: تا زمانی که خیالت به واقعیت بپیوندد، باید یکبار با میل و اراده خودت مواجه شوی.
شد قصر نبوّتت چو بنیاد
کسر، از تو به قصر کسری افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که کاخ نبوت تو مانند بنای کسرى به پایان رسید، از تو به کاخ کسری افتاد.
چون بود به زیر سایه ات مهر
ننمود به خلق، سایه ات چهر
هوش مصنوعی: وقتی که کسی در زیر سایه تو از محبت و محبت ورزی به دیگران دریغ کند، سایه تو به گونه‌ای است که در واقع چهره‌ات را نشان می‌دهد.
سرگشتگی فلک خوش از تو
نعل مه نو در آتش از تو
هوش مصنوعی: آسمان به خوبی از تو دچار سردرگمی است و نعل ماه نو در آتش به خاطر توست.
در دست تو سنگ، سبحه خوانی
با لعل تو نخل، نکته دانی
هوش مصنوعی: در دستان تو سنگی وجود دارد، اما با زیبایی انگشتری تو، مانند نخل درخشانی است که در آن حکمت و دانش نهفته است.
ای یثربیِ حجاز مطلع
وز حلّهٔ کبریات، برقع
هوش مصنوعی: ای ساکن یثرب در حجاز، نقاب از چهره برکن!
زیبندهٔ قرب قاب قوسین
خاک رهت آبروی کونین
هوش مصنوعی: تو در مقام قرب و نزدیکی به خداوند آن‌قدر باارزش و محترم هستی که خاک‌پاهایت نیز نمادی از عظمت و آبروی جهان‌هاست.
املاک، رهین بحر جودت
افلاک، طفیلی وجودت
هوش مصنوعی: املاک و دارایی‌ها وابسته به بزرگی و وسعت مهربانی آسمانی تو هستند و من تنها سرنوشتم را از وجود تو دریافت می‌کنم.
کی نعت تو حدّ خاکیان است؟
زیب دم پاک قدسیان است
هوش مصنوعی: کی، توصیف و مدح تو، در حد انسان‌های معمولی و خاکی نیست. زیبایی و جذابیت تو خاص و فراتر از آن است که فقط در دسترس انسان‌های عادی باشد. تو به اندازه‌ای پاک و مقدس هستی که فقط به موجودات قدسی و لطیف تعلق داری.
ما جسم دنی، تو جان پاکی
ما در سمک و تو بر سماکی
هوش مصنوعی: در اینجا می‌توان گفت که ما نماینده‌ی دنیای مادی هستیم و تو روح و جان پاکی. ما در فضای مادی قرار داریم و تو در آسمان‌ها و معنویات.
حرفی نتوان زدن سزایت
ای جان مقدسان فدایت
هوش مصنوعی: نمی‌توان درباره تو سخنی گفت، ای جان که مقدسان برایت فدای جان می‌شوند.