بخش ۲ - در مناجات باری تعالی عزّ اسمهُ
یا رب، به نشید سینه ریشان
یا رب به نیاز مهرکیشان
کز لطف دهی زبان گفتار
نطقی به ستایشت سزاوار
افسانه ای از مجاز خالی
پیرایهٔ نکته های حالی
بیداری بخش هر مغفّل
چون زلف سمنبران مسلسل
فکری به رسایی، آسمان سیر
آزاده ز آب و خاک این دیر
در صیدگه، سخن قوی دست
نگشاده به هر شکار دون، شست
صیدافکنیش به کلک چالاک
شیران حقایقش به فتراک
ای شعله زنِ کباب جانان
وی آب روان تشنه کامان
ناخن زنِ سینه های رنجور
الماس تراش زخم ناسور
زآنجا که مقام عاشقان است
بی دردی ما، به ما گران است
بخشای دلی، به درد، دمساز
صد چاک ز سینه بر رخش باز
سیلی خور عشق شورش انگیز
خوبان به جراحتش، نمک ریز
ناوک گَهِ غمزهٔ کماندار
پیکانش گشاده جا به سوفار
قهرش به مذاق جان، شکرخند
با جور تو، لطف آرزومند
زخمش همه خنده ریز چون گل
میدانگه صد سپه تغافل
از تیغ جفای عشق بسمل
سیلش به محیط گشته واصل
ای نور دل بلند بینان
وی شمع طراز شب نشینان
تاریک شبم، ببخش نوری
آشفته دلم، بده حضوری
آب وگل من سرشتهٔ توست
وین تخم امید، کشتهٔ توست
بر کِشت دل امیدواران
باران عطای خود بباران
بشنو خونین ترانه ام را
در خاک مسوز دانه ام را
باشد که ز آب و گل کشد سر
نعت شَهِ انبیا دهد بَر
بخش ۱ - مثنوی تذکرهٔ العاشقین: ساقی ز می موحّدانهبخش ۳ - نعت سرور انبیا فخر بنی آدم محمّد مصطفی(ص): این ابر تری که خامه انگیخت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا رب، به نشید سینه ریشان
یا رب به نیاز مهرکیشان
هوش مصنوعی: ای خدا، به یاد دلهای جوانی که شکستهاند و به محبت آنانی که در حال نیازند، مهربانی کن.
کز لطف دهی زبان گفتار
نطقی به ستایشت سزاوار
هوش مصنوعی: از لطف توست که زبان توانسته است در وصف تو سخن بگوید و گفتن از تو شایسته و درست است.
افسانه ای از مجاز خالی
پیرایهٔ نکته های حالی
هوش مصنوعی: داستانی که تنها در افکار و خیال ها وجود دارد و از واقعیت خالی شده، زینت بخش نکات و لحظات کنونی است.
بیداری بخش هر مغفّل
چون زلف سمنبران مسلسل
هوش مصنوعی: در اینجا به ویژگیهای خاص زلف سمنبران اشاره شده که بیداری و آگاهی را به همراه دارد. زلفهایی که به صورت پیوسته و زیبایی خیالانگیز هستند، میتوانند روح فردی را از خواب غفلت بیدار کنند. به نوعی این تصویرسازی بیانگر پیوند بین زیبایی و آگاهی است.
فکری به رسایی، آسمان سیر
آزاده ز آب و خاک این دیر
هوش مصنوعی: اندیشهای روشن و واضح، آسمانی که از آب و خاک این مکان آزاد و بیقید است.
در صیدگه، سخن قوی دست
نگشاده به هر شکار دون، شست
هوش مصنوعی: در دامگاه، سخنی درباره شکار ضعیف و کمارزش وجود ندارد و فقط به شکارهای با ارزش توجه میشود.
صیدافکنیش به کلک چالاک
شیران حقایقش به فتراک
هوش مصنوعی: به دام انداختن او به وسیلهی ترفندهای زیرکانه، مانند گرفتن شیران که حقیقت را در تلهای پیچیده نشان میدهد.
ای شعله زنِ کباب جانان
وی آب روان تشنه کامان
هوش مصنوعی: ای شعلهای که در کباب جانان میرقصید و ای آبی روان که تشنگان را سیراب میکنی.
ناخن زنِ سینه های رنجور
الماس تراش زخم ناسور
هوش مصنوعی: زن با ناخنهایش روی سینههای زخمی و حساس مانند الماس، زخمهایی عمیق و ناشیانه را ایجاد میکند.
زآنجا که مقام عاشقان است
بی دردی ما، به ما گران است
هوش مصنوعی: جایی که عاشقان در آن سکونت دارند و از درد و رنج بیخبرند، برای ما که درد را تجربه میکنیم، رسیدن به آنجا سخت و دشوار است.
بخشای دلی، به درد، دمساز
صد چاک ز سینه بر رخش باز
هوش مصنوعی: دل را با مهربانی التیام بخش، چرا که درد و رنج، همواره در رابطه نزدیک با هم هستند و آنچه از دل شکافته میشود، بر چهرهای ظاهری نمایان میگردد.
سیلی خور عشق شورش انگیز
خوبان به جراحتش، نمک ریز
هوش مصنوعی: عشق زیبایانی که شور و هیجان ایجاد میکنند، همچون سیلی بر زخمهای دل میزند و به آن درد اضافه میکند.
ناوک گَهِ غمزهٔ کماندار
پیکانش گشاده جا به سوفار
هوش مصنوعی: ناوک تیر چشم کماندار با تیرش در دل عاشق جا باز کرده است.
قهرش به مذاق جان، شکرخند
با جور تو، لطف آرزومند
هوش مصنوعی: عصبانیت او برای جانم خوشایند است، خندهای شیرین در میان نابسامانیات و محبت که همیشه در آرزویم بوده.
زخمش همه خنده ریز چون گل
میدانگه صد سپه تغافل
هوش مصنوعی: زخم او مانند لبخند گل در میدان است، در حالی که صد سپاه در حال نادیده گرفتن آن هستند.
از تیغ جفای عشق بسمل
سیلش به محیط گشته واصل
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و سختیهای عشق، دلم به شدت آزار دیده و به شدت گسیخته است.
ای نور دل بلند بینان
وی شمع طراز شب نشینان
هوش مصنوعی: ای روشنی دلها، تو بلندپروازانی را میبینی و همچون شمعی هستی که در کنار شبنشینان میدرخشی.
تاریک شبم، ببخش نوری
آشفته دلم، بده حضوری
هوش مصنوعی: در شب تاریکم، لطفاً روشنی ببخش و به دل آشفتهام آرامش ده.
آب وگل من سرشتهٔ توست
وین تخم امید، کشتهٔ توست
هوش مصنوعی: میراث من از توست، همانطور که زندگی من از آب و خاک تو نشأت گرفته و این دانه امیدی که در دل دارم، نتیجهی محبت و تأثیر توست.
بر کِشت دل امیدواران
باران عطای خود بباران
هوش مصنوعی: بر سر زمین دل کسانی که امیدوارند، باران لطف و رحمت خودت را ببار.
بشنو خونین ترانه ام را
در خاک مسوز دانه ام را
هوش مصنوعی: به صدای غمگین من گوش کن، در زمین غم انگیز زندگیام را بسوزان.
باشد که ز آب و گل کشد سر
نعت شَهِ انبیا دهد بَر
هوش مصنوعی: امیدوارم که از جنس آب و خاک، سرود و وصف بزرگانی چون پیامبران را به ما بدهد.