گنجور

بخش ۳۰ - اشارت به کلام هدایت نظام عارف عالی مقام که گفت: کن بالخیر موصوفاً لا للخیر وصافاً

نشستیم با هم به خاک یمن
من و عارفی چون اویس قرن
سخن راندم از سیرت رهروان
زبانم روان بود و طبعم جوان
مقامات مردان بیان کردمی
حکایات صاحبدلان کردمی
دل از الفت دل توانا شود
زبان گوش چون یافت، گویا شود
دهد مستمع نطق را قوتی
ازو یافتم در سخن قدرتی
مرا دل چو دریای پرجوش بود
گهرسنج دیرینه خاموش بود
چو بزم سخن گویی آراستم
ادا کردم آن را که می خواستم
شنید آنچه گفتم به سمع قبول
نشد از فزون گویی من ملول
پس آنگه در تربیت بازکرد
دلم مخزن گوهر راز کرد
که وصّافی خیر چندان هنر
نباشد به میزان بالغ نظر
اگر می توانی درین کهنه دیر
بران شو، که موصوف باشی به خیز
چو دیدند کاین غافلان خفته اند
به ناچار، گویندگان گفته اند
نباشد اگر مدعا انتباه
خموشی ثواب است و گفتن گناه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشستیم با هم به خاک یمن
من و عارفی چون اویس قرن
هوش مصنوعی: با هم در سرزمین یمن نشسته‌ایم، من و عارفی همچون اویس قرنی.
سخن راندم از سیرت رهروان
زبانم روان بود و طبعم جوان
هوش مصنوعی: من از سرنوشت مسافران صحبت کردم، زبانم زلال و روان بود و روحی جوان و شاداب داشتم.
مقامات مردان بیان کردمی
حکایات صاحبدلان کردمی
هوش مصنوعی: من داستان‌ها و مقام‌های بزرگ مردان را بیان کردم و از حکمت‌های دل‌سوزان صحبت کردم.
دل از الفت دل توانا شود
زبان گوش چون یافت، گویا شود
هوش مصنوعی: دل انسان با محبت و نزدیک شدن به دیگران قوی و پرانرژی می‌شود، و زمانی که گوش انسان به سخنان دلنشین و محبت‌آمیز گوش فرا دهد، از آن پس سخنانش نیز شیرین و گویا خواهد بود.
دهد مستمع نطق را قوتی
ازو یافتم در سخن قدرتی
هوش مصنوعی: مخاطب به من انگیزه و توانایی داده تا در سخنرانی خود قدرت و اثرگذاری بیشتری داشته باشم.
مرا دل چو دریای پرجوش بود
گهرسنج دیرینه خاموش بود
هوش مصنوعی: دل من مانند دریای خروشان و پرجوش است، اما گنجینه‌ای از احساسات و افکار قدیمی در آن پنهان شده و بی‌صدا باقی مانده است.
چو بزم سخن گویی آراستم
ادا کردم آن را که می خواستم
هوش مصنوعی: وقتی به مجالس گفتگو پرداختم، آنچه می‌خواستم را به زیبایی بیان کردم.
شنید آنچه گفتم به سمع قبول
نشد از فزون گویی من ملول
هوش مصنوعی: آنچه را که من گفتم، با گوش دل نشنید و به خاطر زیاد حرف زدنم خسته و دلزده شده است.
پس آنگه در تربیت بازکرد
دلم مخزن گوهر راز کرد
هوش مصنوعی: سپس آن زمان قلب من به تربیت به تماشای گنجینه‌ای از رازها گشوده شد.
که وصّافی خیر چندان هنر
نباشد به میزان بالغ نظر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که توانایی توصیف و بیان ویژگی‌ها، چندان هنری ارزشمند نیست اگر معیار و دیدگاه عمیق و پختگی در آن وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، صرف بیان کردن چیزها بدون عمق نظر و درک صحیح، هنر واقعی به حساب نمی‌آید.
اگر می توانی درین کهنه دیر
بران شو، که موصوف باشی به خیز
هوش مصنوعی: اگر می‌توانی از این مکان قدیمی خارج شو و به سراغ جایی برو که در آن حال و هوای جدیدی وجود دارد، زیرا در آن صورت می‌توانی به صفات خوب و شایسته نائل شوی.
چو دیدند کاین غافلان خفته اند
به ناچار، گویندگان گفته اند
هوش مصنوعی: زمانی که مشاهده کردند که این ناآگاهان خواب هستند، به ناچار، سخنرانان و گویندگان ابراز نظر کرده‌اند.
نباشد اگر مدعا انتباه
خموشی ثواب است و گفتن گناه
هوش مصنوعی: اگر هدفی وجود نداشته باشد، سکوت و خاموشی سزاوار است و سخن گفتن ناپسند و خطا به حساب می‌آید.