بخش ۲۹ - حکایت
یکی طعن و تشنیع می زد بسی
به آزاد مرد حقیقت رسی
سخن چین، سخن ها به او باز گفت
از آن ژاژخایی چوگل برشکفت
به شکرانه رخسار بر خاک سود
به یزدان سپاس فراوان نمود
پس آنگه چنین گفت آزاد مرد
که می بایدم در جهان فخر کرد
که یاد چو من ناسزا بنده ای
نموده ست سالار فرخنده ای
به احسان او دل رهین مانده است
که نام مرا بر زبان رانده است
بخش ۲۸ - حکایت: شنیدم که سگ سیرتی از گزندبخش ۳۰ - اشارت به کلام هدایت نظام عارف عالی مقام که گفت: کن بالخیر موصوفاً لا للخیر وصافاً: نشستیم با هم به خاک یمن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی طعن و تشنیع می زد بسی
به آزاد مرد حقیقت رسی
هوش مصنوعی: کسی مدام به آزادیطلبی که به حقیقت رسیده، انتقاد و سرزنش میکرد.
سخن چین، سخن ها به او باز گفت
از آن ژاژخایی چوگل برشکفت
هوش مصنوعی: سخن چین، از دیگران حرفها را به او گفت و به همین دلیل، او به راحتی شروع به گفتن حرفهای بیاساس و بیفایده کرد.
به شکرانه رخسار بر خاک سود
به یزدان سپاس فراوان نمود
هوش مصنوعی: به خاطر شکرگزاری از زیبایی چهرهاش، بر زمین سجده کرده و سپاسگزاری زیادی به خداوند میکند.
پس آنگه چنین گفت آزاد مرد
که می بایدم در جهان فخر کرد
هوش مصنوعی: آزاد مرد اینگونه بیان کرد که باید در این دنیا به خود افتخار کرد.
که یاد چو من ناسزا بنده ای
نموده ست سالار فرخنده ای
هوش مصنوعی: کسی که مانند من ناسزاگو باشد، در حقیقت سالاری نیکو و بزرگ را مورد بیاحترامی قرار داده است.
به احسان او دل رهین مانده است
که نام مرا بر زبان رانده است
هوش مصنوعی: من به خاطر لطف و محبت او دل بستهام، زیرا نام من را بر زبان آورده و یادم کرده است.

حزین لاهیجی