گنجور

بخش ۲۸ - حکایت

شنیدم که سگ سیرتی از گزند
خیو بر رخ حق پرستی فکند
چوگل برشکفت و غنیمت شناخت
مگر شبنمی زیب گلبرگ ساخت
کف دست بر روی زیبا رساند
خیو را بر اطراف سیما رساند
پس آنگه، جبین بر زمین سود، مرد
به شکرانهٔ مرحمت سجده کرد
بگفتا کزین مؤمن آب دهن
بود غازهٔ روی ایمان من
امید من این است روزِ شمار
کزین، آبرو بخشدم کردگار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که سگ سیرتی از گزند
خیو بر رخ حق پرستی فکند
هوش مصنوعی: شنیدم که یک سگ به دلیل حیوانیتش بر چهرهٔ کسی که به حق و راستی پایبند است، آسیب می‌زند.
چوگل برشکفت و غنیمت شناخت
مگر شبنمی زیب گلبرگ ساخت
هوش مصنوعی: زمانی که گل شروع به شکفتن کرد و زیبایی‌اش را درک کرد، به زیبایی‌اش با شبنمی که بر روی گلبرگ نشسته بود، جلوه‌ای خاص بخشید.
کف دست بر روی زیبا رساند
خیو را بر اطراف سیما رساند
هوش مصنوعی: با دست خود زیبایی را به اطراف صورتش منتقل کرد.
پس آنگه، جبین بر زمین سود، مرد
به شکرانهٔ مرحمت سجده کرد
هوش مصنوعی: سپس مرد به نشانهٔ gratitude و قدردانی از لطف و رحمت الهی، پیشانی‌اش را بر زمین گذاشت و سجده کرد.
بگفتا کزین مؤمن آب دهن
بود غازهٔ روی ایمان من
هوش مصنوعی: او گفت که این مؤمن مانند آب دهان من است و باعث جوانه زدن ایمان من می‌شود.
امید من این است روزِ شمار
کزین، آبرو بخشدم کردگار
هوش مصنوعی: من امیدوارم که روزهایی که از این مسیر می‌گذرانم، به من اعتبار و احترام ببخشد.