گنجور

بخش ۲۳ - حکایت

یکی با کهنسال رنجورگفت
که دادی به میراث خور مال مفت
به صد عجز و زاری ز خواهندگان
دربغ آمدت قرص نانی از آن
ندادی پشیزی به مزدور خویش
نه بردن توانیش در گور خویش
نه خود خوردی و نه خوراندی به کس
نهادی و بر ناقه بستی جرس
به یک عمر بر زر زدی قفل و بند
کنون می گذاری که مردم برند
عجب دارم از کار و بار تو من
جدا کرده ای حصّهٔ خود کفن
ازین قسمت افتاده ای در وبال
که حسرت تو بردی و بیگانه مال

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی با کهنسال رنجورگفت
که دادی به میراث خور مال مفت
هوش مصنوعی: یک شخص به فردی پیر و ناتوان گفت که تو چه ثروت بی‌زحمتی را به ارث بردی.
به صد عجز و زاری ز خواهندگان
دربغ آمدت قرص نانی از آن
هوش مصنوعی: با تمام ناله‌ها و درخواست‌هایی که از خواهانانت دارم، تنها یک تکه نان از تو خواسته‌ام.
ندادی پشیزی به مزدور خویش
نه بردن توانیش در گور خویش
هوش مصنوعی: تو چیزی به مزدور خود نداده‌ای و او هم نمی‌تواند چیزی را به گور ببرد.
نه خود خوردی و نه خوراندی به کس
نهادی و بر ناقه بستی جرس
هوش مصنوعی: نه خود نوشیدی و نه به کسی نوشاندی، تنها بر شتری نشستی و ناقه صدایی را به گوش رساندی.
به یک عمر بر زر زدی قفل و بند
کنون می گذاری که مردم برند
هوش مصنوعی: تو سال‌ها برای جمع‌آوری ثروت و طلا زحمت کشیدی و همه جا را بسته و محافظت کرده‌ای، اما حالا به راحتی می‌گذاری مردم از آن بهره‌مند شوند.
عجب دارم از کار و بار تو من
جدا کرده ای حصّهٔ خود کفن
هوش مصنوعی: من شگفت‌زده‌ام از اینکه تو چگونه از زندگی‌ات جدا شده‌ای و سهم خود را تنها به کفن محدود کرده‌ای.
ازین قسمت افتاده ای در وبال
که حسرت تو بردی و بیگانه مال
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو دچار مشکلی شده‌ای و این مشکل به خاطر حسرت‌خوردن بر چیزهایی است که از آن‌ها دور افتاده‌ای، در حالی که دیگران از آن‌ها بهره‌مند شده‌اند.