گنجور

بخش ۲۲ - حکایت

نهادیم پای سفر در طریق
سفر کرده ای چند، با هم رفیق
به شهری رسیدیم از رودبار
که بودند از ظلم والی فگار
قضا درد دندان به والی گماشت
بجز قلع دیگر علاجی نداشت
سبک یک دو دندان چو بیچاره کند
گرانتر شد آن درد بر مستمند
بیاسود مسکین ز درد آن زمان
که دندان نماندش دگر در دهان
شد القصّه آن روز فرخ چو چاشت
دهان بود چون معده، دندان نداشت
شد افسانه در شهر و کو، این حدیث
که کندند دندان گرگ خبیث
چو گل بود خندان لب آن رمه
که کندیم دندان ظالم همه
یکی از رفیقان من این چو دید
شگفت آمدش، لب به دندان گزید
بگفت ای عزیزان بیدار بخت
مرا عبرت آمد ازین حال، سخت
که از ساقی چرخ دیرینه دور
به جام است پاداش انصاف و جور
ازین پیشتر، مدّتی در سفر
فتاد از ره مصر و شامم گذر
رسیدم به شهری در اقصای روم
طرفدار پیری در آن مرز و بوم
نکو سیرت و عدل پیرایه بود
عطابخش و انصاف سرمایه بود
در آن ضعف پیری ز دندان او
شنیدم یکی گشت نقصان او
زبان صدف شد چو آن دُرّ پاک
غلامی نهان کرد در زیر خاک
کشاورزها کیسه پرداختند
مزارش زیارتگهی ساختند
همه شب طعام و گل و شمع بود
به مجمر بر آتش نهادند عود
وضیع و شریفند در این دیار
خوش و شاد از درد این شهریار
ز دندان او تا به دندان این
تفاوت بود ازا آسمان اتاا زمین
شگفت آید و هست جای شگفت
مرا باید از این دو عبرت گرفت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهادیم پای سفر در طریق
سفر کرده ای چند، با هم رفیق
هوش مصنوعی: ما پا در راه سفر گذاشتیم و با هم سفر کرده‌ایم.
به شهری رسیدیم از رودبار
که بودند از ظلم والی فگار
هوش مصنوعی: به شهری رسیدیم در کنار رودخانه که مردمش از ظلم والی، در درد و رنج بودند.
قضا درد دندان به والی گماشت
بجز قلع دیگر علاجی نداشت
هوش مصنوعی: مشکل دندان به والی ارجاع داده شد و او جز این که دندان را بکند، راه حلی نداشت.
سبک یک دو دندان چو بیچاره کند
گرانتر شد آن درد بر مستمند
هوش مصنوعی: وقتی که تنها دو دندان یک فرد دچار مشکل شود، آن درد برای فرد نیازمند سخت‌تر و طاقت‌فرسا‌تر خواهد بود.
بیاسود مسکین ز درد آن زمان
که دندان نماندش دگر در دهان
هوش مصنوعی: مرد نیازمند در آن زمانی که دیگر دندانی در دهانش نمانده، از درد آسایش نمی‌یابد.
شد القصّه آن روز فرخ چو چاشت
دهان بود چون معده، دندان نداشت
هوش مصنوعی: در آن روز خوش، وقتی صبحانه سرو شد، مانند معده‌ای بود که دندان نداشت.
شد افسانه در شهر و کو، این حدیث
که کندند دندان گرگ خبیث
هوش مصنوعی: در شهر و دیاری که این داستان بر سر زبان‌ها افتاده، حرف‌ها در مورد این است که دندان گرگ پلیدی را شکستند.
چو گل بود خندان لب آن رمه
که کندیم دندان ظالم همه
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره به زیبایی و شادابی دارد که در وجود کسی یا چیزی دیده می‌شود. همچنین به ظلم و ستمی که بر آن شخص یا جامعه می‌رود، اشاره می‌کند. در واقع، در حالی که آن شخص شاداب و خوشحال به نظر می‌رسد، اما در پس‌پرده، دندانِ ظالم یا ستمگری به او آسیب زده و او را تحت فشار قرار داده است.
یکی از رفیقان من این چو دید
شگفت آمدش، لب به دندان گزید
هوش مصنوعی: یکی از دوستان من وقتی این را دید، بسیار تعجب کرد و به حالت حیرت لبش را به دندان گزید.
بگفت ای عزیزان بیدار بخت
مرا عبرت آمد ازین حال، سخت
هوش مصنوعی: ای دوستان، وقتی به سرنوشت من نگاه می‌کنم، درس‌های مهمی از این وضعیت سخت آموختم.
که از ساقی چرخ دیرینه دور
به جام است پاداش انصاف و جور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها باید با سرنوشت و تقدیری که برایشان رقم خورده، مواجه شوند؛ به عبارت دیگر، هر کس نتیجه کارها و اعمال خود را در زندگی خواهد دید. این نتیجه می‌تواند شامل پاداش‌های عادلانه یا پیامدهای ناعادلانه باشد.
ازین پیشتر، مدّتی در سفر
فتاد از ره مصر و شامم گذر
هوش مصنوعی: مدتی قبل، در سفری بودم که از مسیر مصر و شام گذشتم.
رسیدم به شهری در اقصای روم
طرفدار پیری در آن مرز و بوم
هوش مصنوعی: به یک شهری در دوردست‌های روم رسیدم که طرفدار یک پیرمرد در آنجا بود.
نکو سیرت و عدل پیرایه بود
عطابخش و انصاف سرمایه بود
هوش مصنوعی: آدم خوب و با اخلاق، به مانند زینتی برای روح و شخصیت خود است و انصاف و عدالت، گنجینه و سرمایه واقعی او به شمار می‌رود.
در آن ضعف پیری ز دندان او
شنیدم یکی گشت نقصان او
هوش مصنوعی: در دوران پیری، صدای دندان‌های او را شنیدم که نشان‌دهنده نقصان و ضعف او بود.
زبان صدف شد چو آن دُرّ پاک
غلامی نهان کرد در زیر خاک
هوش مصنوعی: زبان مانند صدفی شده که درون آن یک مروارید پاک پنهان شده است و این مروارید در زیر خاک به صورت نهانی قرار دارد.
کشاورزها کیسه پرداختند
مزارش زیارتگهی ساختند
هوش مصنوعی: کشاورزان به زحمتی که کشیدند، محصول خود را به دست آوردند و برای مزرعه‌اش مانند یک زیارتگاه احترام قائل شدند.
همه شب طعام و گل و شمع بود
به مجمر بر آتش نهادند عود
هوش مصنوعی: شب‌ها همیشه سفره‌ای از غذا و گل و شمع آماده می‌کردند و عود را بر روی آتش می‌گذاشتند تا عطرش فضا را پر کند.
وضیع و شریفند در این دیار
خوش و شاد از درد این شهریار
هوش مصنوعی: در این سرزمین، افراد معمولی و برجسته هر دو خوشحال و شادمان هستند و از رنج و درد این پادشاه متاثرند.
ز دندان او تا به دندان این
تفاوت بود ازا آسمان اتاا زمین
هوش مصنوعی: بین دندان او و دندان این تفاوتی به اندازه فاصلهٔ آسمان تا زمین وجود دارد.
شگفت آید و هست جای شگفت
مرا باید از این دو عبرت گرفت
هوش مصنوعی: تعجب‌آور است و جای شگفتی دارد، باید از این دو درس عبرت گرفت.