گنجور

بخش ۲۱ - حکایت

فرود آمد از تخت شاهی قباد
که عمر است کاه و اجل تندباد
بیاراست پیرایه بخش جهان
سریر کیانی به نوشیروان
جوان بود شهزادهٔ شیرگیر
به بازو تهمتن، به همّت دلیر
ز نیرنگ ایام نادیده رنج
سپه بیکران بود و آماده گنج
فلک رام بود و جهانش به کام
زمین زیر فرمان، زمانش غلام
دو پیکر خط بندگی داده بود
به خدمت کمر بسته استاده بود
به دولت جهاندار باهوش و رای
خدا بنده بود و خرد آزمای
نبودی سرش پای بند غرور
سلیمان، گران سر نباشد به مور
چو بنشست بر تخت فرماندهی
ره عدل بگزید و رسم مهی
ز عدل قویدست کشورگشای
کشید از میان جور، یکباره پای
همایون فرخنده بگشود بال
بیاراست ملک و ببخشید مال
شدی تلخ گر عیش یک تن ز خلق
گره می شدش آب شیرین به حلق
یکی گفتش ای خسرو دادگر
به عدل این چنین کس نبسته کمر
به رنج اندری در رفاه عباد
تو را شهریاری که تعلیم داد؟
جهاندار، گفتش به عهد صغر
که بودم به نخجیرگه با پدر
به سنگی سگی را یکی پا شکست
به چُستی قضا نیز بگشاد دست
شکست از لگد پای آن سنگ زن
یکی باره، با سُمّ خارا شکن
به تقدیر فرمانده دادگر
چه دیدم پس از چند گام دگر
که شد در زمین پای یکران نهان
نیامد برون، تا شکست استخوان
چو دیدم به اندک زمان این سه چیز
مهیا مکافات را با ستیز
مرا باز شد دیدهٔ اعتبار
عجب ماندم ازگردش روزگار
مروّت کشید آستین دلم
شد انصاف نقش نگین دلم
برآنم که تا عمر بخشد خدای
برون ننهم از جادهٔ عدل پای

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرود آمد از تخت شاهی قباد
که عمر است کاه و اجل تندباد
هوش مصنوعی: قباد از مقام سلطنت خود پایین آمد زیرا عمر انسان مانند کاه است و مرگ مانند تندبادی می‌وزد.
بیاراست پیرایه بخش جهان
سریر کیانی به نوشیروان
هوش مصنوعی: جهان را برای پادشاهی مانند نوشیروان زینت و آرایش کن.
جوان بود شهزادهٔ شیرگیر
به بازو تهمتن، به همّت دلیر
هوش مصنوعی: یک جوان خوش‌چهره و نیرومند به نام شیرگیر در کنار تهمتن، که دلیر و شجاع است، دیده می‌شود.
ز نیرنگ ایام نادیده رنج
سپه بیکران بود و آماده گنج
هوش مصنوعی: از ترفندهای روزگار، بی‌خبر، درد و رنجی بی‌پایان وجود دارد که آماده به دست آوردن گنج‌هایی ارزشمند است.
فلک رام بود و جهانش به کام
زمین زیر فرمان، زمانش غلام
هوش مصنوعی: آسمان مطیع است و جهان مطابق میل آن، زمین تحت فرمان است و زمان به عنوان خدمتکار در اختیار است.
دو پیکر خط بندگی داده بود
به خدمت کمر بسته استاده بود
هوش مصنوعی: دو نفر که با humility (تُفَرّنس) و احترام به خدمت آمده بودند، با کمر راست و آماده به کار ایستاده بودند.
به دولت جهاندار باهوش و رای
خدا بنده بود و خرد آزمای
هوش مصنوعی: این بیت درباره کسی است که تحت حمایت حاکم عاقل و با درایت و به فرمان خداوند قرار دارد و از عقل و فراست خود برای آزمودن کارها بهره می‌برد.
نبودی سرش پای بند غرور
سلیمان، گران سر نباشد به مور
هوش مصنوعی: اگر سرِ انسان به غرور و خودپسندی مشغول نباشد، مثل سلیمان، پس حوادث و مشکلات بزرگ نمی‌توانند او را زمین‌گیر کنند و او در برابر چالش‌ها قوی و پایدار خواهد بود.
چو بنشست بر تخت فرماندهی
ره عدل بگزید و رسم مهی
هوش مصنوعی: زمانی که بر تخت فرمانروایی نشسته است، راه عدالت را برگزیده و سنت بزرگی را دنبال می‌کند.
ز عدل قویدست کشورگشای
کشید از میان جور، یکباره پای
هوش مصنوعی: از عدالت نیرویی که کشورگشایان دارند، در یک لحظه از میان ظلم و ستم پا به میدان می‌گذارند.
همایون فرخنده بگشود بال
بیاراست ملک و ببخشید مال
هوش مصنوعی: شکوه و خوشی آغاز شد، و با پرواز خود سرزمین را آراست و دارایی‌ها را تقسیم کرد.
شدی تلخ گر عیش یک تن ز خلق
گره می شدش آب شیرین به حلق
هوش مصنوعی: اگر یک نفر از مشکلات و سختی‌های زندگی ناراحت شود و تلخ‌کام گردد، دیگران نمی‌توانند او را خوشحال کنند؛ مانند این که اگر آب شیرین را به حلق او بریزید، تلخی و تلخی آن برطرف نخواهد شد.
یکی گفتش ای خسرو دادگر
به عدل این چنین کس نبسته کمر
هوش مصنوعی: یکی به خسرو دادگر گفت: ای پادشاه، چنین فردی را که به عدالت اهمیت نمی‌دهد، نمی‌توان از ظلم و ستم دور کرد.
به رنج اندری در رفاه عباد
تو را شهریاری که تعلیم داد؟
هوش مصنوعی: در سختی و رنج بندگان، تو را چه کسی تعلیم داده که اینگونه در رفاه و آرامش هستی؟
جهاندار، گفتش به عهد صغر
که بودم به نخجیرگه با پدر
هوش مصنوعی: جهان‌دار به من گفت که وقتی کودک بودم، با پدرم به شکارگاه می‌رفتم.
به سنگی سگی را یکی پا شکست
به چُستی قضا نیز بگشاد دست
هوش مصنوعی: یک سگ بر اثر برخورد با سنگی پایش شکست و سرنوشت هم به او کمک کرد.
شکست از لگد پای آن سنگ زن
یکی باره، با سُمّ خارا شکن
هوش مصنوعی: شکست‌هایی که از لگد یک سنگ‌زن به وجود آمده است، نشانه‌ای از قدرت و استقامت سنگ خارا است. این بیان نشان می‌دهد که حتی سنگ‌های محکم نیز ممکن است آسیب ببینند، اما شکست‌های آن‌ها پیامد یک حادثه بزرگ و تاثیرگذار هستند.
به تقدیر فرمانده دادگر
چه دیدم پس از چند گام دگر
هوش مصنوعی: بعد از چند قدمی که برداشتم، چه چیزی را از سرنوشت فرمانده عادل مشاهده کردم.
که شد در زمین پای یکران نهان
نیامد برون، تا شکست استخوان
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره می‌شود که شخصی در زمین پنهان شده و تا زمانی که به حالت شکستگی نرسد، بیرون نمی‌آید. این به نوعی به مفهوم صبر و تحمل در برابر سختی‌ها اشاره دارد.
چو دیدم به اندک زمان این سه چیز
مهیا مکافات را با ستیز
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که در مدت کوتاهی، این سه چیز آماده است تا با چالش‌هایی روبرو شود.
مرا باز شد دیدهٔ اعتبار
عجب ماندم ازگردش روزگار
هوش مصنوعی: چشمم به حقیقت و واقعیات باز شد و از تغییرات و چرخش‌های روزگار شگفت‌زده هستم.
مروّت کشید آستین دلم
شد انصاف نقش نگین دلم
هوش مصنوعی: خود را از محبت دور نکردم و دل من به انصاف آراسته شد.
برآنم که تا عمر بخشد خدای
برون ننهم از جادهٔ عدل پای
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم تا زمانی که خداوند عمرم را طولانی کند، از مسیر عدالت پا برندارم.