گنجور

بخش ۱۰ - مناجات

خدایا به جاه خداوندیت
که بخشی مقام رضامندیت
طمع نیست از کشت بی حاصلم
به خشنودیت کار دارد دلم
بسی شرمسارم ز نفس فضول
ز طاعت مکدّر، ز عصیان ملول
که نیک و بدم هر دو نبود روا
چو عصیان بود طاعتم ناسزا
ندارم بجز عفو چیزی به کف
شد از کف مرا نقد فرصت تلف
نبخشید سودی جگرخوارگی
من و دست و دامان بیچارگی
به درگاهت آورده ام عجز خویش
سر از شرم بی برگی افکنده پیش
نگیری چسان دست افتاده ای
که خود از کرم هستیش داده ای؟
به یک عمر در نعمتت زیستم
گدای درت نیستم، کیستم؟
اگر هست بنما دَرِ دیگرم
وگرنه به حرمان مران زین درم
در افتادگی از که خواهم مدد؟
مدد از کِه افتادگان را رسد؟
خروشان خراشم جگر در قفس
کسی نیست غیر از تو فریادرس
ز چاک قفس ارمغان بهار
فرستم صفیر دل سوگوار
شکیب از دلم رفته نیرو ز چنگ
برم مانده چون سبزه در زیر سنگ
نماندهست امیدم به چیزی مگر
به چاک گریبان و دامان تر
که عصیان به کوی کریمان برند
گنه هدیه آرند و غفران برند
به هر حاجتم از تو امّیدوار
که هم فیض بخشی هم آمرزگار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایا به جاه خداوندیت
که بخشی مقام رضامندیت
هوش مصنوعی: خدایا به مقام و جایگاه تو، که به خاطر آن خواسته‌های ما را برآورده کنی.
طمع نیست از کشت بی حاصلم
به خشنودیت کار دارد دلم
هوش مصنوعی: دل من تنها به خاطر خشنودی تو تلاش می‌کند، هر چند از این تلاش سودی عایدش نشود.
بسی شرمسارم ز نفس فضول
ز طاعت مکدّر، ز عصیان ملول
هوش مصنوعی: من به خاطر نفس بی‌جا و بی‌مورد خود شرمنده‌ام، از عبادت‌هایم ناخشنود و از گناهانم خسته‌ام.
که نیک و بدم هر دو نبود روا
چو عصیان بود طاعتم ناسزا
هوش مصنوعی: هر دو کار خوب و بد برای من درست نیست، زیرا همان‌گونه که نافرمانی زشت است، اطاعت از نافرمانی هم زشت به نظر می‌رسد.
ندارم بجز عفو چیزی به کف
شد از کف مرا نقد فرصت تلف
هوش مصنوعی: من جز عفو و بخشش چیزی ندارم، و آنچه که در دستم بود، فرصت را به هدر داد.
نبخشید سودی جگرخوارگی
من و دست و دامان بیچارگی
هوش مصنوعی: من سودی از رنج و دردهایقلبی‌ام نمی‌برم و در این وضعیت ناداری و درماندگی قرار دارم.
به درگاهت آورده ام عجز خویش
سر از شرم بی برگی افکنده پیش
هوش مصنوعی: به درگاه تو آمده‌ام و از ناتوانی‌ام شرمنده‌ام، سرم را به خاطر بی‌ثمری‌ام پایین انداخته‌ام.
نگیری چسان دست افتاده ای
که خود از کرم هستیش داده ای؟
هوش مصنوعی: نگران این نباش که چطور به این حالت رسیده‌ای، چرا که خودت به خاطر بزرگواری و رحمتی که داری، این امکان را فراهم کرده‌ای.
به یک عمر در نعمتت زیستم
گدای درت نیستم، کیستم؟
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را در نعمت تو سپری کرده‌ام، اما حالا که به درخانه‌ات آمده‌ام، دیگر تو را گدا نمی‌دانم، بلکه خود را جویای حقیقت می‌دانم.
اگر هست بنما دَرِ دیگرم
وگرنه به حرمان مران زین درم
هوش مصنوعی: اگر در دیگری وجود دارد، آن را نشان بده و اگر نه، به امیدی که من را از این در خود برانی، دلم را نشکن.
در افتادگی از که خواهم مدد؟
مدد از کِه افتادگان را رسد؟
هوش مصنوعی: در سختی و گرفتاری به که پناه ببرم؟ آیا کسی هست که به کمک افرادی که به زانو درآمده‌اند، برسد؟
خروشان خراشم جگر در قفس
کسی نیست غیر از تو فریادرس
هوش مصنوعی: جگرم از درد می‌سوزد و جز تو کسی نیست که به فریادم برسد.
ز چاک قفس ارمغان بهار
فرستم صفیر دل سوگوار
هوش مصنوعی: از زنجیرهای قفس خبرهایی از بهار می‌آورم و صدای دل شکسته‌ام را به گوش می‌رسانم.
شکیب از دلم رفته نیرو ز چنگ
برم مانده چون سبزه در زیر سنگ
هوش مصنوعی: صبر و تحمل از دلم رفته و نیرویی که داشتم هم از دست رفته است، چون سبزه‌ای که زیر سنگ گیر کرده و نمی‌تواند رشد کند.
نماندهست امیدم به چیزی مگر
به چاک گریبان و دامان تر
هوش مصنوعی: امیدم به هیچ چیز دیگری نیست جز به چاک گریبان و دامن مرطوبم.
که عصیان به کوی کریمان برند
گنه هدیه آرند و غفران برند
هوش مصنوعی: در جایی که انسان‌ها به معصیت و گناه می‌پردازند، وقتی به نزد افراد بزرگوار و بخشنده می‌روند، گناهانشان را با توبه و پشیمانی اصلاح کرده و از آن‌ها عفو و بخشش می‌طلبند.
به هر حاجتم از تو امّیدوار
که هم فیض بخشی هم آمرزگار
هوش مصنوعی: من به هر چیزی که از تو می‌خواهم امید دارم، زیرا تو هم بخشنده فیضی و هم آمرزنده‌ای.