بخش ۷ - در خطاب پادشاه که صلاح وی صلاح این کارگاه و فسادش تباهی نظام انام است گوید
الا ای جهاندار فرخنده خوی
دمی گوش بگشا به فرخنده گوی
نخستین نکو گیر راه سلوک
که خلقی گراید به دین ملوک
جهاندار باید پسندیده کیش
غم پیروان خور به دنبال خویش
قلاووز راهی بیندیش حال
مبادا که باشی، دلیل ضلال
اگر خود ندانی، ز داننده پرس
ز روشن روان شناسنده پرس
خردپروران را خریدار باش
تن تیرهٔ سفله گو خوار باش
بپرور تن عقل مشکل گشای
به دانش پژوهان باهوش و رای
به تدبیر سنجیدگان کار کن
نه مغز خرد سر گران بار کن
سبکسر نیاید به کار ای پسر
که طبل تهی، به ز بی مغز سر
به روشن روانی برآور دمی
که یک مرد دانا به از عالمی
نظر کن در احوال دانشوران
که بی خار نبود گل و ضیمران
به هر مسجد و در دیر و بتخانه ای
بود در میان، پای بیگانه ای
به هر خم که بینی، بود درد و صاف
فراخ است پهنای میدان لاف
چو دعوی گران را شماری نهی
کند از تو داننده، پهلو تهی
به جایی که باشد رواج خزف
چرا گوهر آید برون از صدف؟
به دعوی، میسّر بدی گر هنر
فلاطون شدی، لافیِ خیره سر
فرومایه ای گر بدزدد دو حرف
نگردد هم آورد دریای ژرف
نهان تیغ مصری و چوبین کُند
عیان است، پیش هنرهای تند
فریبنده دنیاست، سنگ محک
چو خواهی نماند پس پرده، شک
بگیر ای نکو رای عبرت سگال
عیار حریفان، به خوی و خصال
به صورت همه آدمی پیکرند
به سیرت بسی کم ز گاو و خرند
نه هر پیکری آدمی زاده است
بسی صورت از مردمی ساده است
فریبا نگردی به نیرنگ دیو
چه معنی دهد، صورت رنگ و ریو
حذر زین دغل سیرتان دغا
وزین جو فروشان گندم نما
یکی پند سنجیدگان را بسنج
مده دل ز دنیا به شادی و رنج
تو را خانه در عالم دیگر است
سرای تو بیرون ازین ششدر است
ترش رو، ز پند سخنگو مکن
نکوخواه را تلخ باشد سخن
بَرد گوی مهر، آن فروزنده بخت
که با دوست نرم است و با خصم سخت
رگ و ریشهٔ قسوت از دل بکن
که سنگ درشت است، نشتر شکن
نگیرد به تو پند حکمت پژوه
چو باران رحمت به بنیاد کوه
به پیش دم ناصحان خاک باش
پذیرای حق از دل پاک باش
چو شیران سرآور به یک گونه رنگ
بهل مکر روباه و خشم پلنگ
قوی دار دل را و همّت بلند
به همّت توان گشت فیروزمند
به کاری که در وسع کوشنده نیست
همانا میان بستن از ابلهی ست
چه خوش گفت پیر مغان زردهُشت
شود رنجه، زد هر که بر کوه مشت
به غفلت میاور سر، ایّام را
چرا سخره ای دانه و دام را؟
چه شد فرّ اوا دیهیم گردن کشان؟
که دوران ندارد ازیشان نشان
جهان سروران را چه شد تاج و گنج؟
که بردند در فکر سامانش رنج
تهی دست رفتند از ملک و مال
فَطوبی لِمَن نالَ خیرَ المآل
گرفتند و بستند و دادند چند
به همّت، به نیرو، به خَمِّ کمند
بر آن دستهای کتان پیرهن
کنون پوست نبود چه جای کفن
چو تنگی کند آستین عدم
نگردد یکی دست زآنها علم
تو را تا نبسته ست دست، آسمان
غنیمت شمر فرصت ای خرده دان
به مویینه پنهان، چو در نافه مشک
شکم بی طعام و گلوگاه خشک
مجو راحت از برگ و ساز طرب
تن آسایی خلق یزدان طلب
نبندی چو ظالم به خمِّ کمند
بباید دل از ملک و اقبال کند
چه رونق بماند در آن مرز و بوم
که بازو گشاید تبهکار شوم؟
مکن پرورش سفله را زینهار
درختی که خار است بارش، مکار
پذیرفتن از تو، ز ما گفتن است
دنی پروری، کشور آشفتن است
اگر رفعت پایه، داری هوس
به داد دل ناتوانان برس
به دیوان شاهنشه بی همال
ز بیداد ظالم پژولیده حال
بنالد که سلطان سزا می دهد
تو چون داد نَدْهی خدا می دهد
به ملک تو هر جا که بیداد رفت
بود از تو، چون از میان داد رفت
دل عاجزان برنتابد خراش
ز آه ضعیفان حذرناک باش
مترس از غریو هژبران جنگ
حذرکن ز افغان دلهای تنگ
مشو سخرهٔ دشمن دوست روی
که بیخت کند آن نکوهیده خوی
شبانی که نازد به چنگال گرگ
زبون است سودش، زبانش سترگ
نپیچی به لذّات نفس دژم
چه لذّت فزونتر ز عدل و کرم؟
رود مرد و ماند بجا نام نیک
خُنک آنکه جوید سرانجام نیک
بخش ۶ - ذکر تلقین ارشادمآب استادی نوٌر الله مضجعه: مرا داد روشن روانی سبقبخش ۸ - حکایت در محافظت حال و مراقبت مآل: یکی بار دل در گل افتاده ای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا ای جهاندار فرخنده خوی
دمی گوش بگشا به فرخنده گوی
هوش مصنوعی: ای شاه پرخیر و خوشطینت، لحظهای توجه کن به سخنان خوش و دلنشین.
نخستین نکو گیر راه سلوک
که خلقی گراید به دین ملوک
هوش مصنوعی: نخستین گام در مسیر سیر و سلوک این است که انسان رفتار و نیات نیکو را در پیش گیرد؛ زیرا اگر کسی به خوبیها و فضیلتها قدم گذارد، دیگران نیز به دین و مرامی که او پیرو آن است، تمایل پیدا میکنند.
جهاندار باید پسندیده کیش
غم پیروان خور به دنبال خویش
هوش مصنوعی: پادشاه باید دین و آیینی را انتخاب کند که برای پیروانش خوشایند باشد و به راحتی آنها را همراه خود بکشاند.
قلاووز راهی بیندیش حال
مبادا که باشی، دلیل ضلال
هوش مصنوعی: به فکر چارهای باش و راهی پیدا کن، مبادا که در جهل و گمراهی باقی بمانی.
اگر خود ندانی، ز داننده پرس
ز روشن روان شناسنده پرس
هوش مصنوعی: اگر خودت نمیدانی، از کسی که میداند بپرس و از فردی که حقایق را میشناسد کمک بگیر.
خردپروران را خریدار باش
تن تیرهٔ سفله گو خوار باش
هوش مصنوعی: با خردمندان و دانایان همراهی کن، حتی اگر انسانهای نادانی وجود داشته باشند که به تو بیاحترامی کنند.
بپرور تن عقل مشکل گشای
به دانش پژوهان باهوش و رای
هوش مصنوعی: بدن خود را با عقل و دانش پرورش ده، چرا که این ویژگیها به حل مشکلات و درک بهتر به کسانی که اهل علم و اندیشه هستند، کمک میکند.
به تدبیر سنجیدگان کار کن
نه مغز خرد سر گران بار کن
هوش مصنوعی: کارهایت را با تدبیر و فکر عمیق و حساب شده انجام بده، نه اینکه فقط به عقل و فکر سنگین و پر از نگرانی خود تکیه کنی.
سبکسر نیاید به کار ای پسر
که طبل تهی، به ز بی مغز سر
هوش مصنوعی: پسر، فردی که بیفکر و سبکسر باشد، نمیتواند در کارها موفق شود؛ چرا که هر آوایی که از او درمیآید، بیمحتوا و بیارزش است.
به روشن روانی برآور دمی
که یک مرد دانا به از عالمی
هوش مصنوعی: به زمان کوتاهی که روشنفکری بروز میکند، باید فهمید که یک انسان دانشمند از تمام جهان و تجربیاتش ارزشمندتر است.
نظر کن در احوال دانشوران
که بی خار نبود گل و ضیمران
هوش مصنوعی: به احوال دانشمندان توجه کن که گل و زیبایی بدون سختی و چالش به وجود نمیآید.
به هر مسجد و در دیر و بتخانه ای
بود در میان، پای بیگانه ای
هوش مصنوعی: در هر مکانی، از مسجد گرفته تا معبد و محل پرستش بتها، فردی ناشناس حضور داشت.
به هر خم که بینی، بود درد و صاف
فراخ است پهنای میدان لاف
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاه کنی، نشانهای از درد و رنج وجود دارد و در عین حال، فضای وسیعی برای نشان دادن قوت و شجاعت نیز وجود دارد.
چو دعوی گران را شماری نهی
کند از تو داننده، پهلو تهی
هوش مصنوعی: وقتی که به فردی که ادعای زیادی دارد، آگاهانه توجه میکنی، او تازه متوجه میشود که در واقع چیزی از دست داده است.
به جایی که باشد رواج خزف
چرا گوهر آید برون از صدف؟
هوش مصنوعی: چرا باید در جایی که مدام چیزهای بیارزش رواج دارد، چیزهای گرانبها و با ارزش پیدا شوند؟
به دعوی، میسّر بدی گر هنر
فلاطون شدی، لافیِ خیره سر
هوش مصنوعی: اگر به ادعای خود، به راحتی بدی میکنی، چرا که هنر افلاطون را درک نکردی و فقط در حال فخر فروشی و لاف زدن هستی.
فرومایه ای گر بدزدد دو حرف
نگردد هم آورد دریای ژرف
هوش مصنوعی: اگر شخصی حقیر و بیارزش چیزی را بدزدد، این کار او حتی باعث نمیشود که در مقایسه با دریاهای عمیق و بزرگ، اهمیت پیدا کند. ریشه در حقیقت دارد که کارهای کوچک و ناپسند نمیتوانند تاثیری در امور بزرگ و عظیم داشته باشند.
نهان تیغ مصری و چوبین کُند
عیان است، پیش هنرهای تند
هوش مصنوعی: هرچند که تیغ مصری و چوب، به ظاهر خطرناک و قوی نیستند، اما در مقابل هنری که با ظرافت و تند و تیزی خود نشان میدهد، قابل مقایسه نیستند.
فریبنده دنیاست، سنگ محک
چو خواهی نماند پس پرده، شک
هوش مصنوعی: دنیا فریبنده است و زمانی که بخواهی از حقیقت باخبر شوی، مانند سنگ محک حقیقت خود را نشان نمیدهد و شک و تردید در پس پرده باقی میماند.
بگیر ای نکو رای عبرت سگال
عیار حریفان، به خوی و خصال
هوش مصنوعی: بگیر ای نیکسرشتی، عبرتی برای خود از رفتار و ویژگیهای حریفان بگیر.
به صورت همه آدمی پیکرند
به سیرت بسی کم ز گاو و خرند
هوش مصنوعی: آدمها از نظر ظاهری شکل و شمایل مشابهی دارند، اما از نظر اخلاق و رفتار، برخی از آنها از حیواناتی مانند گاو و خر کمتر هستند.
نه هر پیکری آدمی زاده است
بسی صورت از مردمی ساده است
هوش مصنوعی: هر کسی که ظاهری انسانی دارد، لزوماً آدم نیست. بسیاری از افراد فقط به خاطر ظاهرشان شبیه انسانها به نظر میرسند، اما از نظر روحی و معنوی خالی و سادهاند.
فریبا نگردی به نیرنگ دیو
چه معنی دهد، صورت رنگ و ریو
هوش مصنوعی: به زیبایی فریبندهای که با نیرنگ دیو به دست آمده است، دلخوش نکن؛ زیرا تنها ظاهر زیبا و رنگین آن اهمیت ندارد.
حذر زین دغل سیرتان دغا
وزین جو فروشان گندم نما
هوش مصنوعی: از این افراد فریبکار دوری کن که به ظاهر خود را خوب نشان میدهند و در باطن نیتهای نامناسب دارند. در کنار اینها، از کسانی که در بازار به دنبال سود هستند و فقط ظاهر چیزها را میبینند، احتیاط کن.
یکی پند سنجیدگان را بسنج
مده دل ز دنیا به شادی و رنج
هوش مصنوعی: یک نصیحت از افراد خردمند را در نظر بگیر و دل خود را مشغول شادی و غمهای دنیایی نکن.
تو را خانه در عالم دیگر است
سرای تو بیرون ازین ششدر است
هوش مصنوعی: خانهی تو در جهانی دیگر است و سرای تو فراتر از این ششدر قرار دارد.
ترش رو، ز پند سخنگو مکن
نکوخواه را تلخ باشد سخن
هوش مصنوعی: اگر با چهرهای عبوس و تلخ با کسی صحبت کنی، ممکن است او از سخنانت ناراحت شود و نتواند پیام مثبت را از آن درک کند.
بَرد گوی مهر، آن فروزنده بخت
که با دوست نرم است و با خصم سخت
هوش مصنوعی: هزینه محبت و دوستی برکت و شادی را به همراه دارد، اما در مواجهه با دشمنان باید سخت و قاطع بود.
رگ و ریشهٔ قسوت از دل بکن
که سنگ درشت است، نشتر شکن
هوش مصنوعی: قساوت را از دل خود دور کن، زیرا که این احساس سخت و سنگین است و به راحتی شکسته نمیشود.
نگیرد به تو پند حکمت پژوه
چو باران رحمت به بنیاد کوه
هوش مصنوعی: اگر حکمت و راهنماییهای ارزشمند را نپذیری، مانند بارانی که بر کوه نمینشیند، تاثیر نخواهد داشت و به تو نخواهد رسید.
به پیش دم ناصحان خاک باش
پذیرای حق از دل پاک باش
هوش مصنوعی: به جلو برو و خاکی باش نزد ناصحان، با دلی پاک و آماده پذیرش حقیقت.
چو شیران سرآور به یک گونه رنگ
بهل مکر روباه و خشم پلنگ
هوش مصنوعی: مانند شیران، با قدرت و شجاعت به میدان بیا، و فریبکاری روباه و خشم پلنگ را کنار بگذار.
قوی دار دل را و همّت بلند
به همّت توان گشت فیروزمند
هوش مصنوعی: دل خود را قوی نگهدار و ارادهات را بلند کن؛ با تلاش و کوشش، میتوانی به موفقیت دست یابی.
به کاری که در وسع کوشنده نیست
همانا میان بستن از ابلهی ست
هوش مصنوعی: انجام کاری که از توان کسی خارج است، نشاندهندهی نادانی و بیفکری اوست.
چه خوش گفت پیر مغان زردهُشت
شود رنجه، زد هر که بر کوه مشت
هوش مصنوعی: پیر مغان به زیبایی بیان کرده که اگر کسی بر کوه مشت بکوبد، باید آماده سختی و رنج باشد. این سخن نشاندهندهی این است که برای دستیابی به اهداف بزرگ، باید تلاش و مجاهدت کرد و در مقابل چالشها ایستادگی نمود.
به غفلت میاور سر، ایّام را
چرا سخره ای دانه و دام را؟
هوش مصنوعی: فریب نخور و سر خود را به بیتوجهی مشغول نکن. چرا باید به روزگار و مشکلات آن بهعنوان چیزی بیاهمیت نگاه کنی؟
چه شد فرّ اوا دیهیم گردن کشان؟
که دوران ندارد ازیشان نشان
هوش مصنوعی: چه شد که قدرت و جاه و جلال ما از میان رفت؟ که دیگر اثری از آن زمانه باقی نمانده است؟
جهان سروران را چه شد تاج و گنج؟
که بردند در فکر سامانش رنج
هوش مصنوعی: چه به سر سران و بزرگان آمده است که دیگر نه تاج و گنجی برایشان باقی مانده و در فکر ساماندهی به این اوضاع در رنج و زحمت هستند؟
تهی دست رفتند از ملک و مال
فَطوبی لِمَن نالَ خیرَ المآل
هوش مصنوعی: بیپولی و بیچیزی آنها را از ملک و ثروت جدا کرد. خوشا به حال کسی که به خوب بودن نتیجه کارش ناخوشی میبیند.
گرفتند و بستند و دادند چند
به همّت، به نیرو، به خَمِّ کمند
هوش مصنوعی: آنها به کوشش و تلاش خود، چندین نفر را دستگیر و زندانی کردند و این کار را با قدرت و با استفاده از دامهای خود انجام دادند.
بر آن دستهای کتان پیرهن
کنون پوست نبود چه جای کفن
هوش مصنوعی: دستهای پوشیده از پارچه نرم و لباس دیگر جایی برای کفن ندارد؛ یعنی دیگر نیازی به پوشانیدن آنها نیست.
چو تنگی کند آستین عدم
نگردد یکی دست زآنها علم
هوش مصنوعی: وقتی که وضعیت به تنگا برسد و کمبود پیش بیاید، دیگر نمیتوان از میان آنها یک نفر را انتخاب کرد که برجسته و ممتاز باشد.
تو را تا نبسته ست دست، آسمان
غنیمت شمر فرصت ای خرده دان
هوش مصنوعی: فرصت را غنیمت شمار و از آن استفاده کن تا زمانی که دستت بسته نشده و آزادی عمل داری.
به مویینه پنهان، چو در نافه مشک
شکم بی طعام و گلوگاه خشک
هوش مصنوعی: موهایی نرم و مخفی در دل مشک، همچون گلوگاهی خشک و شکمی بیغذا.
مجو راحت از برگ و ساز طرب
تن آسایی خلق یزدان طلب
هوش مصنوعی: دنبال راحتی و آسایش نباشید، چرا که بهشت در سایه زحمت و کار است و باید از خداوند طلب کنید.
نبندی چو ظالم به خمِّ کمند
بباید دل از ملک و اقبال کند
هوش مصنوعی: اگر به دام ظلم نابخردان گرفتار شوی، باید از دنیای مادی و خوشیهای آن دل بکنی.
چه رونق بماند در آن مرز و بوم
که بازو گشاید تبهکار شوم؟
هوش مصنوعی: چه زندگی و نشاطی در آن سرزمین باقی میماند زمانی که فردی بدسرشت و فاسد برای بسط نفوذ خود به آنجا بیفتد؟
مکن پرورش سفله را زینهار
درختی که خار است بارش، مکار
هوش مصنوعی: به او اجازه نده که هرزگی و فساد در او رشد کند، زیرا درختی که بر روی آن خار وجود دارد، میوهاش میتواند فریبنده و مضر باشد.
پذیرفتن از تو، ز ما گفتن است
دنی پروری، کشور آشفتن است
هوش مصنوعی: پذیرفتن از طرف تو، نشاندهندهٔ سخن گفتن ماست. دنیا پروری و توجه به مال و منال باعث بههمریختگی کشور میشود.
اگر رفعت پایه، داری هوس
به داد دل ناتوانان برس
هوش مصنوعی: اگر به مقام و جایگاه بلند دست پیدا کردهای، به یاری و کمک نیازمندان و افراد ضعیف بشتاب.
به دیوان شاهنشه بی همال
ز بیداد ظالم پژولیده حال
هوش مصنوعی: در دیوان شاهنشاه، به دلایل ظلم و بی عدالتی که بر مردم رفته، حال و روز خوبی وجود ندارد و همه در عذاب و رنج هستند.
بنالد که سلطان سزا می دهد
تو چون داد نَدْهی خدا می دهد
هوش مصنوعی: جواب بده که اگر کسی بر تو ظلم کند و تو انتقامی نگیری، خدا تو را حمایت میکند و پاداش نیک برایت میآورد.
به ملک تو هر جا که بیداد رفت
بود از تو، چون از میان داد رفت
هوش مصنوعی: هر کجا که ظلم و ستمی اتفاق بیفتد، به نوعی ناشی از رفتار و اعمال تو است، همانطور که زمانی که عدالت از میان رفت، تو نیز در این موضوع نقش داشتهای.
دل عاجزان برنتابد خراش
ز آه ضعیفان حذرناک باش
هوش مصنوعی: دلهای ضعیف و آسیبپذیر نمیتوانند درد و رنج دیگران را تحمل کنند، پس باید مراقب بود و از وارد کردن هر گونه زخم به آنها پرهیز کرد.
مترس از غریو هژبران جنگ
حذرکن ز افغان دلهای تنگ
هوش مصنوعی: از صدا و هیاهوی جنگیها نترس، اما از صدای ناله و درد دل افرادی که احساس تنگنا میکنند، دوری کن.
مشو سخرهٔ دشمن دوست روی
که بیخت کند آن نکوهیده خوی
هوش مصنوعی: به دوست خود توهین نکن و به او بیاحترامی نکن؛ زیرا دشمن میتواند از این رفتار سوءاستفاده کند و به تو آسیب برساند.
شبانی که نازد به چنگال گرگ
زبون است سودش، زبانش سترگ
هوش مصنوعی: شبانانی که به قدرت و چالاکی گرگ فخر میفروشند، در واقع به زبان خودشان بزرگ مینمایند، اما در حقیقت هیچ کار مهمی از آنها برنمیآید.
نپیچی به لذّات نفس دژم
چه لذّت فزونتر ز عدل و کرم؟
هوش مصنوعی: به خودت اجازه نده که در لذتهای زودگذر و ناپایدار غرق شوی، زیرا هیچ لذتی بالاتر از انصاف و نیکویی نیست.
رود مرد و ماند بجا نام نیک
خُنک آنکه جوید سرانجام نیک
هوش مصنوعی: اگرچه انسانها میروند و از میان برداشته میشوند، اما نام نیک آنها باقی میماند. خوشا به حال کسانی که در پی پایان نیک و خوشی هستند.