بخش ۵ - در سماع سخن از شیخ مصلح الدّین سعدی شیرازی و تأثیر آن نغمه پردازی
سراینده ای دوش وقت سحر
دو بیتک سرایید خوش با
کلام سخن شیخ شیرازی است
که کیهان خدیو سخن سازی است
ز مسکینیم روی در خاک رفت
غبار گناهم بر افلاک رفت
تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار
که در پیش باران نپاید غبار
مرا نالهٔ او رَهِ هوش زد
سرشک غم از دیده ام جوش زد
جگرکاوی گریه بی تاب کرد
به دامن دل از دیده، خوناب کرد
به خون خفته، مژگان دریا مدار
چو ابر سیه دل، ببارید زار
چو از آتش دل به جوش آمدم
همایون سروشی به گوش آمدم
که نبود شگفتی از آمرزگار
گر از قلزم رحمت بی کنار
چو کام دل خاکساران دهد
تو را ابر رحمت ز مژگان دمد
غبار غم سینه، شد کاسته
فرو خفت این گرد برخاسته
بخش ۴ - در تحسر فرقت رفتگان و تذکر حال گذشتگان گوید: کجا رفت آیین مردان حق؟بخش ۶ - ذکر تلقین ارشادمآب استادی نوٌر الله مضجعه: مرا داد روشن روانی سبق
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سراینده ای دوش وقت سحر
دو بیتک سرایید خوش با
هوش مصنوعی: شاعر در دل شب، هنگام سحر دو بیت شعر زیبا و دلنشین سرود.
کلام سخن شیخ شیرازی است
که کیهان خدیو سخن سازی است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که گفتگوهای شیخ شیرازی بسیار زیبا و پرمفهوم است و همانند دنیای وسیع و شگفتانگیز، حاوی عمق و معنای زیادی است. سخنان او میتواند به عنوان یک منبع الهام در نظر گرفته شود که دنیای تازهای از تفکر و اندیشه را در پیش روی شنونده قرار میدهد.
ز مسکینیم روی در خاک رفت
غبار گناهم بر افلاک رفت
هوش مصنوعی: از بیچارگی من، چهرهام به خاک افتاد و گرد و غبار گناهانم به آسمانها رسید.
تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار
که در پیش باران نپاید غبار
هوش مصنوعی: ای ابر رحمت، یک بار باران ببار تا غبار و کثیفی برطرف شود و پاکی به وجود آورد.
مرا نالهٔ او رَهِ هوش زد
سرشک غم از دیده ام جوش زد
هوش مصنوعی: زبانشناس من را با نالههایش به فکر واداشت و اشک غم از چشمانم سرازیر شد.
جگرکاوی گریه بی تاب کرد
به دامن دل از دیده، خوناب کرد
هوش مصنوعی: شکنجههای دل سبب شد که از چشمانم اشکها بریزد و به قلبم زخمهای عمیق بزند.
به خون خفته، مژگان دریا مدار
چو ابر سیه دل، ببارید زار
هوش مصنوعی: چشمهایت را بر روی دریا ببند و مانند ابر سیاه غمگین، با حسرت و اندوه اشک بریز.
چو از آتش دل به جوش آمدم
همایون سروشی به گوش آمدم
هوش مصنوعی: وقتی دل من از حرارت احساسات شعلهور شد، صدای خوشی به گوشم رسید.
که نبود شگفتی از آمرزگار
گر از قلزم رحمت بی کنار
هوش مصنوعی: اگر از دریای بیپایان رحمت خداوند چیز شگفتی مشاهده نشود، نباید تعجب کرد.
چو کام دل خاکساران دهد
تو را ابر رحمت ز مژگان دمد
هوش مصنوعی: وقتی که دل خاکی و فروتن به خواستهاش برسد، از چشمان تو مانند ابر رحمت، برکتی نازل میشود.
غبار غم سینه، شد کاسته
فرو خفت این گرد برخاسته
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در سینهام بود، کم شده و حالا احساس سبکی میکنم. این بار سنگین که بر دوشم بود، به آرامی رفته است.