گنجور

بخش ۱۴ - خطاب به پادشاه در قبول صلح و ترک ستیز و اندرزی چند از حِکم

چو دشمن دَرِ صلح زد، در پذیر
مبادا به خصمی شود ناگزیر
ز خصم ار بسی دیده باشی گزند
به رویش دَرِ آشتی را مبند
به نیروی خود، سخت گیری مکن
رسا شد چو دستت، دلیری مکن
بسا دیده باشی که مور حقیر
زند پنجه با مغز شیر دلیر
بسی صعوه، در چشم شاهین و خاد
زند چنگ، چون کار با جان فتاد
اگر صلح خصم، از زبونی بود
به افتاده، پیکار دونی بود
وگر دوست گشته ست خود یار توست
سزاوار یاری، ز پیکار توست
نظام جهان گر نسازد ضرور
بود جنگ، جهل و فساد و غرور
جهاد از پی راحت عالم است
وگر نه، چه کین با بنی آدم است؟
به جنگ ار نبندد کمر، عقل و رای
چه خصمی کند کس به خلق خدای؟
چو عضوی شود گنده، باید برید
وگرنه، کند عضو دیگر پلید
چنین است حَدِّ سیاست بدان
به کف تیغ داری، به حکمت بران
هوا و هوس را مکن پیروی
که بختت جوان باد و دولت قوی
در آسایش خلق یزدان بکوش
مشو نیش، تا می توان گشت نوش
رسوم خدایی چو ندهی رواج
کلاه گدایی ست بهتر ز تاج
نباشد گرت پند ما، دلپذیر
حصیر فقیری، به است از سریر
تو دانی که در سروری رنجهاست
چنین رنج ها، نز پی گنج هاست
کشد رنج، بخرد به امّید خیر
وگرنه چه حاصل از این کهنه دیر؟
نماند کسی در جهان دژم
ولی نام نیکش بماند عَلَم
که دارد همان کهنه پیر جهان
به نیکی جوان، نام نوشیروان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو دشمن دَرِ صلح زد، در پذیر
مبادا به خصمی شود ناگزیر
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن به در صلح نزدیک می‌شود، در را باز کن، اما مراقب باش که مبادا ناخواسته به دشمنی تبدیل شود.
ز خصم ار بسی دیده باشی گزند
به رویش دَرِ آشتی را مبند
هوش مصنوعی: اگر از دشمن خود آسیب‌ها و بدی‌های زیادی دیده‌ای، در را به روی آشتی و صلح نبند.
به نیروی خود، سخت گیری مکن
رسا شد چو دستت، دلیری مکن
هوش مصنوعی: به قدرت خودتان مغرور نشوید و سختگیر نباشید؛ وقتی که دستتان به جایی می‌رسد، نباید شجاعت غیرمعقولی نشان دهید.
بسا دیده باشی که مور حقیر
زند پنجه با مغز شیر دلیر
هوش مصنوعی: شاید بارها دیده‌ای که مورچه‌ی کوچکی با شجاعت و نيروی خود، با شیر بزرگ و دلیر مبارزه می‌کند.
بسی صعوه، در چشم شاهین و خاد
زند چنگ، چون کار با جان فتاد
هوش مصنوعی: بسیاری از پرندگان کوچک در نگاه شاهین و خاد می‌افتند و چنگال او را احساس می‌کنند، زیرا زمانی که موضوع به جان مربوط می‌شود، همه چیز فرق می‌کند.
اگر صلح خصم، از زبونی بود
به افتاده، پیکار دونی بود
هوش مصنوعی: اگر صلح با دشمن از روی ناتوانی باشد، در واقع در چنین وضعیتی، جنگیدن برای افراد پست و سست‌نفس خواهد بود.
وگر دوست گشته ست خود یار توست
سزاوار یاری، ز پیکار توست
هوش مصنوعی: اگر دوستی به یاری تو برآمده، سزاوار یاری است و دلیل آن هم در جنگ و دشواری تو نهفته است.
نظام جهان گر نسازد ضرور
بود جنگ، جهل و فساد و غرور
هوش مصنوعی: اگر نظم جهان برقرار نباشد، جنگ، جهل، فساد و خودخواهی به وجود خواهد آمد.
جهاد از پی راحت عالم است
وگر نه، چه کین با بنی آدم است؟
هوش مصنوعی: جهاد به منظور آسایش و آرامش بشریت انجام می‌شود و اگر نه، انسان‌ها چه دلیلی برای کینه‌ورزی با یکدیگر دارند؟
به جنگ ار نبندد کمر، عقل و رای
چه خصمی کند کس به خلق خدای؟
هوش مصنوعی: اگر کسی عزم جنگ نکند و از خویشتن دفاع نکند، عقل و تدبیرش چه تاثیری می‌تواند بر دشمنان یا بر دیگران بگذارد؟
چو عضوی شود گنده، باید برید
وگرنه، کند عضو دیگر پلید
هوش مصنوعی: اگر عضوی از بدن به فساد و بیماری دچار شود، باید آن را قطع کرد؛ وگرنه، باعث آلودگی و آسیب به سایر اعضا خواهد شد.
چنین است حَدِّ سیاست بدان
به کف تیغ داری، به حکمت بران
هوش مصنوعی: سیاست به این معناست که باید با قدرت و شجاعت عمل کنی، اما در عین حال، لازم است که از智慧 و خرد هم بهره‌ بگیری.
هوا و هوس را مکن پیروی
که بختت جوان باد و دولت قوی
هوش مصنوعی: به تمایلات و خواسته‌های زودگذر خود اهمیت نده و آن‌ها را دنبال نکن، زیرا فرصت‌ها و شانس‌های خوب در زندگی‌ات فراهم است و توانایی و قدرت کافی برای دستیابی به خواسته‌هایت داری.
در آسایش خلق یزدان بکوش
مشو نیش، تا می توان گشت نوش
هوش مصنوعی: در تلاش باش تا آسایش مردم را فراهم کنی و خود را سبب رنج دیگران نکن، زیرا هر چه بتوانی در این راه بکوشی، خوشبختی بیشتری پیدا خواهی کرد.
رسوم خدایی چو ندهی رواج
کلاه گدایی ست بهتر ز تاج
هوش مصنوعی: اگر به آداب و رسوم الهی توجه نداشته باشی و آنها را به درستی پیاده نکنی، بهتر است که حتی کلاه گدایی بر سرت بگذاری تا نشان دهی که از بزرگ‌منشی و مقام بی‌اعتنا هستی.
نباشد گرت پند ما، دلپذیر
حصیر فقیری، به است از سریر
هوش مصنوعی: اگر سخن ما برایت خوشایند نیست، بهتر است که زندگی ساده و بی‌پیرایه‌ی فقیرانه را بپذیری تا اینکه بر تخت سلطنت بنشینی.
تو دانی که در سروری رنجهاست
چنین رنج ها، نز پی گنج هاست
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که در مقام سروری و رهبری، رنج‌ها و سختی‌ها وجود دارد و این دشواری‌ها به خاطر کسب ثروت و گنج نیست.
کشد رنج، بخرد به امّید خیر
وگرنه چه حاصل از این کهنه دیر؟
هوش مصنوعی: آدم با علم و دانایی خود، رنج و سختی را تحمل می‌کند به امید به دست آوردن نتایج خوب و مثبت. اما اگر امیدی به این نتایج نباشد، هیچ فایده‌ای ندارد که زمانش را در این دنیای کهنه و عبوس صرف کند.
نماند کسی در جهان دژم
ولی نام نیکش بماند عَلَم
هوش مصنوعی: در جهان هیچ کس نمی‌ماند که غمگین باشد، اما نام نیک او به یادگار خواهد ماند.
که دارد همان کهنه پیر جهان
به نیکی جوان، نام نوشیروان
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به یک فرد دانا و با تجربه است که به خوبی جوانان را مدیریت می‌کند و به نوعی همچون نوشیروان، پادشاه معروف و عادلی در تاریخ ایران، صفت نیکو و شایسته‌ای دارد.