شمارهٔ ۸ - در وصف خود سروده است
لایق مدح در زمانه چو نیست
خویشتن را همی سپاس کنم
هر چه گویم نه تهمت است و نه لاف
از حسودان چرا هراس کنم؟
کرده باشم مقام خود را پست
گرکنم مدح و التماس کنم
سر کیوان بگردد از مستی
می دانش، اگر به کاس کنم
فرس طبع، چون برانگیزم
خاک در چشم بوفراس کنم
کلک معجز نگار چون گیرم
نی به ناموس بونواس کنم
رعشه پیریم گرفت و همان
پنجه در پنجهٔ حواس کنم
در دلم، خون اگر فتد از جوش
آتش از طور اقتباس کنم
گر جهان، پر کنم ز آب گهر
به خوی خجلت، ارتماس کنم
به چه امّید در زمانهٔ کور
شاهد طبع، روشناس کنم؟
کس زبان مرا نمی فهمد
به عزیزان چه التماس کنم؟
شمارهٔ ۷ - در وصف خود و انتقاد از بی هنران: ازچهل سال فزون شد که به شیرین سخنیشمارهٔ ۹ - قطعه در نکوهش روزگار خویش: روزگاریست، عقل می کوبد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.