شمارهٔ ۵۱ - تغزّل
بحری ست محیط غم که در خون
یازد نفس شناوران را
چون بیضه شکسته، صعوهٔ عشق
پرواز عقاب شهپران را
آن غنچه دهان که شرم لعلش
بر بسته زبان، سخنوران را
آورده به جوش خون حسرت
عنّاب تو بسته شکّران را
مژگان کجت لوای قامت
خم ساخته، تیغ جوهران را
بسته ست نگاهت از کسادی
بازارچه ٔ ستمگران را
خامش نشود زبان ز شکرت
چون خامه، بریده حنجران را
هر پارهٔ دل ز تاب مهرت
اخگر شده، سینه مجمران را
چون گل، زده چاک فرقت تو
جیب و بغل سمن بران را
صهبای حیات بخشد از نطق
یاقوت تو روح سروران را
یاد مژهٔ جگر فشارت
چنگال شکسته اژدران را
دست از دامان کبریایت
افتاده قصیر، قیصران را
شمارهٔ ۵۰ - قطعه: در همه عمر، بر صحیفهٔ دهرشمارهٔ ۵۲ - تاریخ بنای مسجدی که در بنارس متصل به مقبرهٔ حزین است: جبهه بر خاک نه درین مسجد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بحری ست محیط غم که در خون
یازد نفس شناوران را
هوش مصنوعی: دریایی از غم پیرامون است که وجود انسانها غرق در آن است.
چون بیضه شکسته، صعوهٔ عشق
پرواز عقاب شهپران را
هوش مصنوعی: عشق مانند پرندهای است که با شکستی مشابه بیضه، نمیتواند پرواز کند و به عرش آسمانها برود. این تصویر به نوعی نشاندهنده محدودیتها و موانعی است که عشق ممکن است در مسیرش با آن روبرو شود.
آن غنچه دهان که شرم لعلش
بر بسته زبان، سخنوران را
هوش مصنوعی: این غنچه که به خاطر زیبایی و سرخیاش از صحبت کردن شرم دارد، زبان گویندگان را به سکوت میکشاند.
آورده به جوش خون حسرت
عنّاب تو بسته شکّران را
هوش مصنوعی: خون حسرت در دل به جوش آمده، نه تنها به خاطر تو، بلکه به خاطر درد دوری و نبودن تو، و این احساس تلخ را بر دل شکّران (عاشقان) سنگینی میکند.
مژگان کجت لوای قامت
خم ساخته، تیغ جوهران را
هوش مصنوعی: مژگان کج تو مثل پردهای است که بر قامت خمیدهات افتاده و به تیزی و ظرافت شمشیرهای گرانبها اشاره دارد.
بسته ست نگاهت از کسادی
بازارچه ٔ ستمگران را
هوش مصنوعی: نگاه تو باعث شده که بازار ستمگران از کسادی و بیحالی رنج ببرد.
خامش نشود زبان ز شکرت
چون خامه، بریده حنجران را
هوش مصنوعی: زبان همانند قلمی که از آن برای نوشتن استفاده میشود، اگر از شکر گفتن باز بماند، دیگر نمیتواند به درستی بیان کند و مانند حنجرهای که بریده شده، قادر به سخن گفتن نخواهد بود.
هر پارهٔ دل ز تاب مهرت
اخگر شده، سینه مجمران را
هوش مصنوعی: هر قسمت از دل من به خاطر عشق تو، مانند آتش سوزان است، و سینهٔ محافظانی که در گدازههای عشق تو هستند، در حال سوختن است.
چون گل، زده چاک فرقت تو
جیب و بغل سمن بران را
هوش مصنوعی: چون گل، به خاطر دوری تو، دلم به شدت شکسته و به یاد تو در جیب و آغوشم عطر سمن را حفظ کردهام.
صهبای حیات بخشد از نطق
یاقوت تو روح سروران را
هوش مصنوعی: نفس روحبخش و حیاتآور تو مانند کلام یاقوت، زندگی و سرور را به دیگران میبخشد.
یاد مژهٔ جگر فشارت
چنگال شکسته اژدران را
هوش مصنوعی: یاد مژههای تو در دل حسرت و اندوهی عمیق را به همراه دارد که مثل چنگالهای شکسته یک مار بزرگ، درد و تلخی و شکست را نمایان میکند. این یادآوری در من احساس ناخوشایندی ایجاد میکند.
دست از دامان کبریایت
افتاده قصیر، قیصران را
هوش مصنوعی: من از دامان بزرگواریات جدا شدهام، ای کسی که برتر از دیگران هستی، حتی برتر از قیصران.