شمارهٔ ۵ - در عذرخواهی از اتفاق توارد در اشعار
به خدایی که از اشارت کن
عالمی را نموده معماری
که مرا شعر و شاعری عار است
کاش بودم ازین هنر عاری
بارها خواستم کزین ذلّت
دوش خود را دهم سبکباری
نکته، بی خواست می رسد به لبم
چون طبیعی ست نغز گفتاری
در نوشتن بسی مماطله رفت
یک نوشتم ز صد به دشواری
زآنچه هم بر زبان خامه گذشت
شد پریشان بسی ز بیزاری
پاره ای هم، به قید ضبط آمد
همچو در نافه، مشک تاتاری
سی هزار است، در چهارکتاب
نظم کلک بدایع آثاری
تنگ شد در فراخنای جهان
خامهٔ من، ز تنگ مضماری
کلکم آن طوطی شکرشکن است
که بود شهره، در شکرباری
چشم دارم که چون گهرسنجی
گهرم را کند خریداری
گر ببیند میان این همه گنج
که فشاندم به دست بیزاری
لفظ و مضمون غیر را، کم و بیش
که بر آن گشته خامه ام جاری
رفعت پایه بیند و هنرم
ننهد تهمتم به طرّاری
کرده بر آستان فطرت من
مه و خور، آرزوی مسماری
مشک سای مشام عطّار است
نافهٔ نقطه ام به عطاری
گشته از شرم نقش خامه من
متواری، بتان فرخاری
نی وحدت سُرا چو برگیرم
گسلد رشته، گبر زناری
باده ریزد به ساغر مخمور
ورقم را اگر بیفشاری
آفت دشمن است و نیروی دوست
صفدر خامه ام به صفداری
همّت و مایه ام از آن بیش است
که مرا کدیه خوی، پنداری
مبتذل گو، توان شناخت که کیست
طبع جوهرشناس اگر داری
آرد اذعان، به رای روشن من
چشم انصاف اگر نینباری
نتوان چارهٔ توارد کرد
نه ز حزم و نه از جگرخواری
رسی آنگه به درد ما که چو ما
خامه گیری به دست و بنگاری
شمارهٔ ۴ - ماده تاریخ: احرام روضه شیخ، بستیم و شد میّسرشمارهٔ ۶ - قطعه دربارهٔ صبر و شکیبایی: شب گذشته، فتادم به خاک کوچهٔ غم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به خدایی که از اشارت کن
عالمی را نموده معماری
هوش مصنوعی: به خدایی که با اشارهاش جهانی را به وجود آورده و سامان داده است.
که مرا شعر و شاعری عار است
کاش بودم ازین هنر عاری
هوش مصنوعی: من از شعر و شاعری شرمندهام و ای کاش که اصلاً این هنر را نداشتم.
بارها خواستم کزین ذلّت
دوش خود را دهم سبکباری
هوش مصنوعی: من بارها خواستم که از این ذلت و خجالت رهایی یابم و احساس سبکی و آزادی کنم.
نکته، بی خواست می رسد به لبم
چون طبیعی ست نغز گفتاری
هوش مصنوعی: بدون اینکه بخواهم، سخنی زیبا بر زبانم میآید، زیرا این اتفاق برایم به مانند طبیعتی عادی و طبیعی است.
در نوشتن بسی مماطله رفت
یک نوشتم ز صد به دشواری
هوش مصنوعی: در نوشتن جملات و ایدهها زمان زیادی صرف کردم و تنها یکی از صدها جملهای که در ذهن داشتم را با زحمت موفق به نوشتن شدم.
زآنچه هم بر زبان خامه گذشت
شد پریشان بسی ز بیزاری
هوش مصنوعی: برخی از چیزهایی که بر زبان و قلم رفته، باعث ایجاد ناراحتی و سردرگمی زیادی شده است.
پاره ای هم، به قید ضبط آمد
همچو در نافه، مشک تاتاری
هوش مصنوعی: برخی نیز به دام افتادند همانند گوهری در میان تار و پود، همانند مشک تاتاری.
سی هزار است، در چهارکتاب
نظم کلک بدایع آثاری
هوش مصنوعی: بسیاری از آثار زیبا و فاخر در چهار کتاب نظم وجود دارد که به تعداد سی هزار میرسد.
تنگ شد در فراخنای جهان
خامهٔ من، ز تنگ مضماری
هوش مصنوعی: در فضای وسیع دنیا، قلم من به خاطر تنگنای مفهومی که دارد، احساس خفگی میکند.
کلکم آن طوطی شکرشکن است
که بود شهره، در شکرباری
هوش مصنوعی: شما همه مثل آن طوطی هستید که در شکرباری معروف و مشهور شده است.
چشم دارم که چون گهرسنجی
گهرم را کند خریداری
هوش مصنوعی: من چشمی دارم که مانند یک جواهرشناس، ارزش وجودم را تشخیص بدهد و کسی آن را بخرد.
گر ببیند میان این همه گنج
که فشاندم به دست بیزاری
هوش مصنوعی: اگر در میان این همه ثروتی که به پاهای تو ریختهام، بدخواهی ببینی، از من دوری میکنی.
لفظ و مضمون غیر را، کم و بیش
که بر آن گشته خامه ام جاری
هوش مصنوعی: حرف و مفهوم دیگران را، به اندازهای که بر روی آن نوشتهام، قلم من بر آن جاری شده است.
رفعت پایه بیند و هنرم
ننهد تهمتم به طرّاری
هوش مصنوعی: کسی که در مقام و منزلت بلند است، به خاطر هنرش، نباید به دیگران تهمت بزند و اتهامش را به بیمبالاتی نسبت دهد.
کرده بر آستان فطرت من
مه و خور، آرزوی مسماری
هوش مصنوعی: در آستان طبیعت خود، ماه و خورشید را مشاهده کردم که آرزوی دوستی و پیوندی عمیق در دل دارند.
مشک سای مشام عطّار است
نافهٔ نقطه ام به عطاری
هوش مصنوعی: عطر خوشبوی عطّار به مشام میرسد و من هم چون یک نقطه در دکان او هستم که از بوی خوش زندگی و عشق لذت میبرم.
گشته از شرم نقش خامه من
متواری، بتان فرخاری
هوش مصنوعی: نقش خطی که من روی کاغذ کشیدهام، به خاطر شرم، پنهان شده است و زیبایانی که دلربا هستند نیز از آن فرار کردهاند.
نی وحدت سُرا چو برگیرم
گسلد رشته، گبر زناری
هوش مصنوعی: وقتی که به وحدت و یکپارچگی نزدیک میشوم، احساس میکنم که مانند یک برگ، رشتهام پاره میشود و دچار تردید میشوم.
باده ریزد به ساغر مخمور
ورقم را اگر بیفشاری
هوش مصنوعی: اگر به جام شراب بنوشانی، آن را به طور دلخواه و با تمام قدرت پر کن، به خاطر اینکه حالتی سرمستی ایجاد میکند.
آفت دشمن است و نیروی دوست
صفدر خامه ام به صفداری
هوش مصنوعی: دوست میتواند نیرویی باشد که در برابر مشکلات و دشمنان قرار میگیرد، و من نیز با قلم و نوشتههایم در دفاع از حق و حقیقت تلاش میکنم.
همّت و مایه ام از آن بیش است
که مرا کدیه خوی، پنداری
هوش مصنوعی: من به قدری اراده و شخصیت دارم که نمیخواهی مرا تنها به خاطر منش و رفتارم قضاوت کنی.
مبتذل گو، توان شناخت که کیست
طبع جوهرشناس اگر داری
هوش مصنوعی: اگر در شناخت و تحلیل مسائل ماهر هستی، به راحتی میتوانی تشخیص دهی که چه کسی میتواند جوهر و ذات چیزها را بشناسد.
آرد اذعان، به رای روشن من
چشم انصاف اگر نینباری
هوش مصنوعی: اگر با چشم عدالت به موضوع نگاه کنی و به حقیقت اعتراف کنی، روشنایی اندیشه من واضح خواهد شد.
نتوان چارهٔ توارد کرد
نه ز حزم و نه از جگرخواری
هوش مصنوعی: نمیتوان به راحتی از پس مشکلات و چالشها برآمد، نه با احتیاط و نه با شهامت.
رسی آنگه به درد ما که چو ما
خامه گیری به دست و بنگاری
هوش مصنوعی: زمانی میتوانی به درد ما برسی که مانند ما با قلم به نوشتن و درد دل کردن بپردازی.