گنجور

شمارهٔ ۴۹ - در تفاخر ۱

شاعر و شعر شناسان، قلمم را به زبان
رفته ابطای حقی گاه و گه ابطای یلی؟
گاه در طول کند صف شکنی، گاه به عرض
ذوالفقار کف خصم افکن کرار علی
گر گذارد قدمی سوی چپ و راست، سزاست
از تهمتن نبود عیب، به میدان یلی
زلف لیلی ست سوادم، چه پریشان، چه به خم
توبه پرداز به آرایش زلف عملی
نکته گر لاغر و گر فربه، از آن هیچ نکاست
مصحفم گاه بود رحلی و گاهی بغلی
وقفه یک جا نکند خامهٔ نورافشانم
مهر، گاهی اسدی باشد و گاهی حملی
کرده بر دایره ام حلقه به گوش خط یار
رشک خورشید بود نقطهام از بی بدلی
نقش کلکم که بود روشنی چشم خرد
کرده، در دیدهٔ بی نور حسودان، سَبَلی
یابی از خامهٔ من، خضر صفت عمر ابد
بینی از نامه ی من پرتو فیض ازلی
می کند فرق، دماغی که بود بوی شناس
عنبری از من و زین گَندَه دهانان بَصَلی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاعر و شعر شناسان، قلمم را به زبان
رفته ابطای حقی گاه و گه ابطای یلی؟
هوش مصنوعی: شاعر و کسانی که به شعر آشنا هستند، گاهی قلم من را به گونه‌ای تعبیر می‌کنند که از حقیقت دور است؛ گاهی آن را نادیده می‌گیرند و به بی‌خود بودن متهم می‌کنند.
گاه در طول کند صف شکنی، گاه به عرض
ذوالفقار کف خصم افکن کرار علی
هوش مصنوعی: گاهی به‌طور مکرر در صفوف دشمن شکاف ایجاد می‌کنی و گاه با ضربات قوی و بی‌رحمانه‌ات، حریف را به زمین می‌زنی.
گر گذارد قدمی سوی چپ و راست، سزاست
از تهمتن نبود عیب، به میدان یلی
هوش مصنوعی: اگر کسی قدمی به سمت چپ یا راست بردارد، این برای پهلوان بزرگ تهمتن عیب نیست؛ او در میدان نبرد مانند یک یل (غول) است.
زلف لیلی ست سوادم، چه پریشان، چه به خم
توبه پرداز به آرایش زلف عملی
هوش مصنوعی: موهایم مانند زلف لیلی سیاه و پریشان است. چه زیبا و جذاب! به شیوه‌ای اشاره کرده‌ام که گویی توبه می‌کنم، اما در واقع در تلاش برای آرایش و زیبایی هستم.
نکته گر لاغر و گر فربه، از آن هیچ نکاست
مصحفم گاه بود رحلی و گاهی بغلی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هرچقدر که ظاهر یا حجم کتاب (مصحف) تغییر کند، ارزش و محتوا آن تغییری نخواهد کرد. گاهی ممکن است کتاب به صورت بزرگ و روی زمین (رحل) باشد و گاهی در اندازه کوچک و در دست (بغلی)، اما اصل ارزش آن همواره یکسان است.
وقفه یک جا نکند خامهٔ نورافشانم
مهر، گاهی اسدی باشد و گاهی حملی
هوش مصنوعی: قلم روشنگرم همیشه در یک حال نمی‌ماند؛ گاهی با محبت و عشق اظهارنظر می‌کند و گاهی با شدت و قاطعیت.
کرده بر دایره ام حلقه به گوش خط یار
رشک خورشید بود نقطهام از بی بدلی
هوش مصنوعی: بر روی دایره‌ام، حلقه‌ای از عشق به گوش داشتم، که زیبایی و روشنایی‌اش به اندازه‌ای بود که به خورشید حسادت می‌کرد. نقاط وجودم از خلوص و بی‌مانندی پر شده بود.
نقش کلکم که بود روشنی چشم خرد
کرده، در دیدهٔ بی نور حسودان، سَبَلی
هوش مصنوعی: هرکسی که به شما نگاه می‌کند و حسادت می‌ورزد، به خاطر نادانی و محدودیت دیدگاهش، نمی‌تواند زیبایی و روشنی وجود شما را ببیند و درک کند.
یابی از خامهٔ من، خضر صفت عمر ابد
بینی از نامه ی من پرتو فیض ازلی
هوش مصنوعی: از نوشته‌های من، عمر جاودانی مانند خضر را پیدا خواهی کرد و از نامه‌ام، نور و فیض ازلی را مشاهده خواهی کرد.
می کند فرق، دماغی که بود بوی شناس
عنبری از من و زین گَندَه دهانان بَصَلی
هوش مصنوعی: دماغی که بوهای خوش را تشخیص می‌دهد، فرق می‌گذارد بین خوشبو و بدبو، در حالی که افرادی که دهانشان بوی بد می‌دهد، توجهی به این درست و غلط ندارند.