گنجور

شمارهٔ ۴۷ - قطعه

دوش دلم چون کشید خنجر آه از قراب
پشت حواصل پدیدگشت ز پر عقاب
کین فلک مهر شد، از نفس پاک من
ترک سمن چهر شد، هندوی مشکین نقاب
داور رومی به شب، تیغ کشید از غضب
بر سپه زنگ بُرد حملهٔ افراسیاب
رایت پیکار زد، خسرو خاور زمین
برق به کهسار زد، خیمهٔ زرّین طناب
آیت آتوا الزکاه از صحف پاک خواند
سیم کواکب فشاند خسرو صاحب نصاب
گلخن نمرود را، دود نشست از صعود
آتش بی دود را، داد فلک التهاب
برقع مشکین پرند، شاهد گیتی گشود
مهر به گردش فکند، ساغر لعل مذاب
لیلی شب راکه بود، در بر یرقان کبود
غازه به رخساره زد، ماشطهٔ آفتاب
کلک نواساز رفت، بر سر رامشگری
پیر خرد باز رفت، بر سر عهد شباب
باربدی پرده را، دید به هنجار نیست
خسرو دل شد خجل، زین روش ناصواب
زخمه به هر سان زدم، بر رگ تار نفس
نغمه به سامان نگشت، کام نشد ذوق یاب
نفحه روح القدس، در دل افسرده ام
پرده سرایی گرفت، این متعالی خطاب
کای گهر افروز دل، تیره چرایی چنین؟
محفل شمع چگل، روشن و تو در حجاب
شانه رقم را بکش، از دل صد چاک خویش
طرّه انفاس را، چند دهی پیچ و تاب؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش دلم چون کشید خنجر آه از قراب
پشت حواصل پدیدگشت ز پر عقاب
هوش مصنوعی: شب گذشته دل من مانند خنجری به یاد کسی آماج احساسات شد و آهی از درون برآمد که به خاطر درگیری و مشکلاتی که بر سر راهم بود، زخم‌هایی در روح و جانم ایجاد کرد. این احساسات گویی از پرواز یک عقاب نشأت می‌گرفت.
کین فلک مهر شد، از نفس پاک من
ترک سمن چهر شد، هندوی مشکین نقاب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف زیبایی و دگرگونی‌هایی می‌پردازد که با ظهور شخصی خاص و تأثیرگذار در زندگی او به وجود آمده است. هاله‌ای از نور و مهر به وجود آمده و زیبایی‌های زندگی به لطف این فرد در حال افزایش است. در واقع، این تعبیر به نوعی به تأثیر مثبت و جذابیت شخصی اشاره دارد که به زندگی اطرافش رنگ و جلا بخشیده است، با اشاره به زیبایی و جذابیت خاص آن شخص.
داور رومی به شب، تیغ کشید از غضب
بر سپه زنگ بُرد حملهٔ افراسیاب
هوش مصنوعی: در دل شب، داور رومی به خاطر خشمش بر سپاه زنگ حمله افراسیاب شمشیر کشید.
رایت پیکار زد، خسرو خاور زمین
برق به کهسار زد، خیمهٔ زرّین طناب
هوش مصنوعی: خسرو، برای جنگ اعلام آمادگی کرد و در این لحظه، نور درخشانی مانند برق بر کوه‌ها تابید و خیمه‌ای با تزیینات طلا به نمایش درآمد.
آیت آتوا الزکاه از صحف پاک خواند
سیم کواکب فشاند خسرو صاحب نصاب
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و زیبایی بخشش و سخاوت اشاره دارد. در آن، خواهان دعا و خیرخواهی برای عمل نیکو مانند پرداخت زکات است. همچنین، به ستاره‌هایی اشاره شده که نماد بخشندگی و نورانی بودن هستند و به توفیق و مقام بالای شخصی اشاره می‌کند که مظهر مروت و سخاوت است.
گلخن نمرود را، دود نشست از صعود
آتش بی دود را، داد فلک التهاب
هوش مصنوعی: آتش نمرود به قدری بالا رفت که دود آن به آسمان نشست و این امر باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در آسمان شد.
برقع مشکین پرند، شاهد گیتی گشود
مهر به گردش فکند، ساغر لعل مذاب
هوش مصنوعی: در این بیت، از زیبایی و جذابیت شاهدی سخن گفته شده است که با چهره‌ای پوشیده و دلربا به جهان آمده است. این شاهد به مانند آفتاب، روشنی و گرما را به اطراف خود می‌بخشد و با حرکاتش، جلوه‌ای جذاب به نمایش می‌گذارد. همچنین، اشاره‌ای به ساغر لعل مذاب شده که نشان‌دهنده‌ی نوشیدنی گرانبهای خوش طعم و دلنشینی است که در کنار این زیبایی‌ها به تصویر کشیده شده است.
لیلی شب راکه بود، در بر یرقان کبود
غازه به رخساره زد، ماشطهٔ آفتاب
هوش مصنوعی: در دل شب، هنگامی که لیلی در آغوش یرقان کبود بود، آفتاب به آرامی جلوه‌گری کرد و زیبایی‌اش را به رخساره‌اش تاباند.
کلک نواساز رفت، بر سر رامشگری
پیر خرد باز رفت، بر سر عهد شباب
هوش مصنوعی: کسی که به تازگی آماده نواختن شده بود، رفت و در کنار یک هنرمند باتجربه قرار گرفت و دوباره به دوران جوانی خود برمی‌گردد.
باربدی پرده را، دید به هنجار نیست
خسرو دل شد خجل، زین روش ناصواب
هوش مصنوعی: باربد، نوازنده، دید که اوضاع به درستی نیست و خسرو که دلش را به این روش ناصحیح مشغول کرده بود، احساس خجالت کرد.
زخمه به هر سان زدم، بر رگ تار نفس
نغمه به سامان نگشت، کام نشد ذوق یاب
هوش مصنوعی: هر چه نغمه و آوا زدم، بر روی رگ‌های نفس، نتوانستم موزونی بسازم و در نتیجه، کام من شیرین نشد و به شوق دل نرسید.
نفحه روح القدس، در دل افسرده ام
پرده سرایی گرفت، این متعالی خطاب
هوش مصنوعی: نسیم روح القدس در دل دلتنگ من جانی تازه بخشید و مرا به مقام عالی و روحانی هدایت کرد.
کای گهر افروز دل، تیره چرایی چنین؟
محفل شمع چگل، روشن و تو در حجاب
هوش مصنوعی: ای گوهر نورافزا، چرا اینقدر غمگین هستی؟ در حالی که محفل پرنور شمع‌ها روشن است و تو در پرده‌ای تاریک پنهان شده‌ای.
شانه رقم را بکش، از دل صد چاک خویش
طرّه انفاس را، چند دهی پیچ و تاب؟
هوش مصنوعی: شانه به موهای خود بزن و از دل پراحساسم، نسیم جان را چقدر می‌پیچی و به هم می‌زنی؟