گنجور

شمارهٔ ۴۲ - در ذمّ بعضی از اصحاب غرور

ای صاحبی که مایهٔ تفریح عالمی
ذات مبارکت، سبب کامرانی است
بشنو سه چار مصرع غرّا، ز خامه ام
اکنون که فطرتت به سر نکته دانی است
رسمی ست مبتذل، گلهٔ دوستان ز هم
نبود ز دل شکایت یاران، زبانی است
رنجانده ای ز ما دل نامهربان خویش
با ما مگر فلک به سر مهربانی است
بهر نجات، یا ملک الموت می زند
آن را که اختلاط تو، در جان ستانی است
مپسند، برگ ریزِ حواس معاشران
ای خوش نفس نسیم، دمت مهرگانی است
خوش بی تکلّفانه به هر بزم می شدی
اکنون چه شدکه ناز تو در سرگرانی است؟
فیض از حریص گشتنِ اصحاب برده ای
خودداریت نه شرم بود، شخ کمانی است
هر هفت کردن تو، مکرّر شده ست لیک
در مذهب تو فرض، چو سبع مثانی است
صد طعنه می زنی به هما شهپران عشق
بوم تو در هوای بلند آشیانی است
با بخردان، جفای فلک رسم کهنه ای ست
بر ما ترفّعت، ستم آسمانی است
نبود حماقت تو شگفتی که از ازل
روح حمار با جسدت، یار جانی است
بانگ کلاب با مه تابنده، تازه نیست
خفّاش را ستیزه به خور، باستانی است
وارونه است کار تو، باشد ز هر قماش
بی شبهه، تار و پود تو هندوستانی است
بی صرفه است، عربده با سرگذشتگان
در رزم، خامهام، علم کاویانی است
بایست پاس خاطر رندان نگاه داشت
اکنون چه سود؟ سیل بلا، در روانی است
حیرانم ز غرابت ذات شریف تو
این جوهر لطیف، نه بحری، نه کانی است
الوان ریش مختلفت را شمرده ام
سبز و بنفش، زرد و کبود، ارغوانی است
رنگین افاده ها و خرافات مضحکت
طامات بن هبنقه را ، شکل ثانی است
ای بی قرینه، جفت تو باشد مگر حمار
منکر مشو، دلالت این اقترانی است
احیای نام نیک توکردیم در جهان
کلکم همان به راه تو در جان فشانی است
نظمم سبک مسنج به میزان اعتبار
هر چند کاین متاع گران رایگانی است
گر مایل ستایش خویشی، اشاره کن
از خرمن، این نمونه برای نشانی است
با خود بسنج، وسعت میدان خویش را
ما را کمیت خامه به چابک عنانی است
اینک محقری گذراندم، علی الحساب
از مخلصان خود بپذیر، ارمغانی است
آسوده باد تارک قدرت ز حادثات
در ظلّ خامه ام که درفش کیانی است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صاحبی که مایهٔ تفریح عالمی
ذات مبارکت، سبب کامرانی است
هوش مصنوعی: ای مالک و صاحب، تو مایهٔ خوشی و شادی جهانی و وجود تو باعث موفقیت و سعادت است.
بشنو سه چار مصرع غرّا، ز خامه ام
اکنون که فطرتت به سر نکته دانی است
هوش مصنوعی: به دقت به این چند بیت زیبا گوش کن، در حال حاضر من با قلم خود می‌خواهم نکته‌ای را برایت بگویم که فطرت و ذات تو آماده شنیدن آن است.
رسمی ست مبتذل، گلهٔ دوستان ز هم
نبود ز دل شکایت یاران، زبانی است
هوش مصنوعی: این عادت ناپسند است که دوستان فقط به خاطر اینکه از یکدیگر ناراحت هستند، شکایت کنند و گلایه‌ای از دل به زبان بیاورند.
رنجانده ای ز ما دل نامهربان خویش
با ما مگر فلک به سر مهربانی است
هوش مصنوعی: تو با دل بی‌رحم خود ما را ناراحت کرده‌ای؛ آیا ممکن است که ستاره‌گان در آسمان به ما لطف داشته باشند؟
بهر نجات، یا ملک الموت می زند
آن را که اختلاط تو، در جان ستانی است
هوش مصنوعی: برای نجات، فرشته مرگ به کسی نزدیک می‌شود که اختلاط تو در جان او موجب گرفتاری است.
مپسند، برگ ریزِ حواس معاشران
ای خوش نفس نسیم، دمت مهرگانی است
هوش مصنوعی: دل‌مشغولی‌های دیگران را نپسند، ای خوش‌نفس. نسیم بویی از مهرانگیزِ محبت دارد.
خوش بی تکلّفانه به هر بزم می شدی
اکنون چه شدکه ناز تو در سرگرانی است؟
هوش مصنوعی: به سادگی و بدون هیچ گونه تصنعی به هر مهمانی می‌رفتی، حالا چه بر سر تو آمده که در حجب و خودداری ساکت مانده‌ای؟
فیض از حریص گشتنِ اصحاب برده ای
خودداریت نه شرم بود، شخ کمانی است
هوش مصنوعی: از تلاطم و اشتیاق دوستان، بهره‌ای به دست آمد؛ خودداری تو نه به خاطر شرم، بلکه همچون کماندار با دقت و مهارت است.
هر هفت کردن تو، مکرّر شده ست لیک
در مذهب تو فرض، چو سبع مثانی است
هوش مصنوعی: هر بار که تو تلاش می‌کنی، مانند یک چرخه تکرار می‌شود، اما طبق اصولی که تو معتقدی، این تلاش همچون تکرار هفت‌گانه در قرآن واجب است.
صد طعنه می زنی به هما شهپران عشق
بوم تو در هوای بلند آشیانی است
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که به زیبایی و عشق طعنه بزنی، باید بدانی که جایگاه واقعی تو در آسمانی بلند و با وقار است.
با بخردان، جفای فلک رسم کهنه ای ست
بر ما ترفّعت، ستم آسمانی است
هوش مصنوعی: از دیرباز، ظلم و ناعدالتی آسمانی بر ما مردم عاقل و دانا، به شکل یک سنت کهنه وجود داشته است.
نبود حماقت تو شگفتی که از ازل
روح حمار با جسدت، یار جانی است
هوش مصنوعی: تو جای تعجب نیستی که از آغاز خلقت، روح الاغ در وجود تو همراه جانت است.
بانگ کلاب با مه تابنده، تازه نیست
خفّاش را ستیزه به خور، باستانی است
هوش مصنوعی: صدای کلاب با نور درخشان، تازه‌تر از آن نیست که خفاش به خورشید اعتراض کند؛ این موضوعی است که به زمان‌های گذشته برمی‌گردد.
وارونه است کار تو، باشد ز هر قماش
بی شبهه، تار و پود تو هندوستانی است
هوش مصنوعی: کار تو خلاف انتظار است؛ حتی از هر نوع و بی‌نقص، بافت و ساختار تو مانند هندوستانی است.
بی صرفه است، عربده با سرگذشتگان
در رزم، خامهام، علم کاویانی است
هوش مصنوعی: عربده کشیدن و سر و صدا کردن در برابر گذشتگان در جنگ کار بیهوده‌ای است، زیرا باید بیاموزیم و از دستاوردهای آن‌ها بهره‌مند شویم.
بایست پاس خاطر رندان نگاه داشت
اکنون چه سود؟ سیل بلا، در روانی است
هوش مصنوعی: باید حال و هوای دوستان شاداب نگه داشته شود، اما در حال حاضر چه فایده‌ای دارد؟ زیرا بلا و مشکلات فزونی دارند و در حال جاری شدن هستند.
حیرانم ز غرابت ذات شریف تو
این جوهر لطیف، نه بحری، نه کانی است
هوش مصنوعی: من در شگفتم که چطور می‌توان وجود با عزت و والای تو را توصیف کرد. این جوهرِ نازک و زیبا نه مانند دریاست و نه مانند سنگ‌ها و کانی‌هاست.
الوان ریش مختلفت را شمرده ام
سبز و بنفش، زرد و کبود، ارغوانی است
هوش مصنوعی: رنگ‌های مختلف ریش تو را شمرده‌ام؛ سبز، بنفش، زرد، کبود و ارغوانی.
رنگین افاده ها و خرافات مضحکت
طامات بن هبنقه را ، شکل ثانی است
هوش مصنوعی: افکار و باورهای رنگارنگ و بی‌پایه و اساس تو شبیه به داستان‌ها و افسانه‌های عجیب و غریب هستند.
ای بی قرینه، جفت تو باشد مگر حمار
منکر مشو، دلالت این اقترانی است
هوش مصنوعی: ای بی‌قرینه، آیا غیر از این است که همتای تو فقط می‌تواند مانند الاغی که انکار می‌شود، باشد؟ این اشاره به پیوند و همبستگی دارد.
احیای نام نیک توکردیم در جهان
کلکم همان به راه تو در جان فشانی است
هوش مصنوعی: ما در دنیا نام نیک تو را زنده نگه داشتیم و همه ما باید در راه تو و برای ارزش‌های خوب زندگی تلاش کنیم.
نظمم سبک مسنج به میزان اعتبار
هر چند کاین متاع گران رایگانی است
هوش مصنوعی: نظم من را با معیارهای خودت اندازه‌گیری نکن، زیرا هرچند شاید این نظم به نظر تو ساده بیاید، اما در واقع یک دارایی باارزش و رایگان است.
گر مایل ستایش خویشی، اشاره کن
از خرمن، این نمونه برای نشانی است
هوش مصنوعی: اگر خواهان ستایش یکی از بستگان هستی، می‌توانی با اشاره به یک نمونه مشخص از دستاوردهای او، او را معرفی کنی.
با خود بسنج، وسعت میدان خویش را
ما را کمیت خامه به چابک عنانی است
هوش مصنوعی: با خودت فکر کن، دامنه‌ی قدرت و توانایی‌ات را بسنج. ما فقط به اندازه‌ی مهارت و تسلط قلم و توانایی نوشتن خودمان پیش می‌رویم.
اینک محقری گذراندم، علی الحساب
از مخلصان خود بپذیر، ارمغانی است
هوش مصنوعی: اکنون من زندگی بی‌اهمیتی را سپری کرده‌ام، لطفاً به عنوان حساب از دوستان واقعی‌ام پذیرایی کن، این یک هدیه است.
آسوده باد تارک قدرت ز حادثات
در ظلّ خامه ام که درفش کیانی است
هوش مصنوعی: به راحتی و بدون نگرانی، زیر سایه قلمم که نشانه‌ای از قدرت و شکوه است، از مشکلات و اتفاقات دور باش.