گنجور

شمارهٔ ۲۹ - در تاریخ فوت اسوهٔ عارفان میر محمّد تقی رضوی خراسانی

تا ز عالم فانی، عارف زمان رفته
از تن جهان گویی، عمر جاودان رفته
هر که پیشوا دارد، نور شمع ایمان را
بر سرای ظلمانی، آستین فشان رفته
بهر سال تاریخش، خامه ام نشان می جست
دل به خون تپید و گفت: دانش از میان رفته

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا ز عالم فانی، عارف زمان رفته
از تن جهان گویی، عمر جاودان رفته
هوش مصنوعی: زمانی که عارف از دنیای فانی و زودگذر جدا می‌شود، انگار که عمر جاودانه‌اش به پایان رسیده و از جسم جهان خارج شده است.
هر که پیشوا دارد، نور شمع ایمان را
بر سرای ظلمانی، آستین فشان رفته
هوش مصنوعی: هر کسی که رهبری دارد، نور ایمان را در دل تاریکی‌ها به ویژه در محیط‌های سخت و دشوار می‌تاباند و در تلاش است تا آن را روشن کند.
بهر سال تاریخش، خامه ام نشان می جست
دل به خون تپید و گفت: دانش از میان رفته
هوش مصنوعی: هر سال که می‌گذرد، قلم من یادداشتی از آن تاریخ می‌نویسد. در دل من حسرتی عمیق وجود دارد که می‌گوید: علم و دانش از میان رفته است.