شمارهٔ ۲۸ - در رثای پدر علامه اش طاب ثراه
سپهر از مرگت ای صاف حقیقت، بی صفا گشته
نمی ماند به سرکیفیتی، مینای خالی را
کشیدی تا ز من دست نوازش، ای چمن پیرا
مثل چون بید مجنون گشته ام، آشفته حالی را
تو در پیرانه سر رفتیّ و من هم در غمت پیرم
به حسرت می کنم هر لحظه یاد خردسالی را
نهان ای عرش رفعت، تا ندیدم در دل خاکت
ندانستم که پوشد خاک سافل، کوه عالی را
گسستی تا ز هم، شیرازهٔ ترکیب جسمانی
مثالی نیست در عالم، هوای بی مثالی را
به دل آه رسایی دارم از مجموعهٔ دانش
ز خاطر برده ام یکباره، مصرعهای حالی را
شمارهٔ ۲۷ - این قطعه را در داوری میان شعر جمال الدّین عبدالرّزاق اصفهانی و پسرش کمال الدین اسماعیل به میرزاابوطالب شولستانی نوشته: دوش از بَرِ یاری که دلم شیفتهٔ اوستشمارهٔ ۲۹ - در تاریخ فوت اسوهٔ عارفان میر محمّد تقی رضوی خراسانی: تا ز عالم فانی، عارف زمان رفته
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سپهر از مرگت ای صاف حقیقت، بی صفا گشته
نمی ماند به سرکیفیتی، مینای خالی را
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر مرگ تو که پاک و بیآلایش هستی، دچار بینظمی و اختلال شده است و دیگر از آن زیبایی و کیفیت گذشته خبری نیست. شیشهی خالی دیگر به هم نمیرسد.
کشیدی تا ز من دست نوازش، ای چمن پیرا
مثل چون بید مجنون گشته ام، آشفته حالی را
هوش مصنوعی: ای چمن زیبا، تو با نوازشهایت مرا به شدت افسرده و آشفته کردهای. مثل بید مجنون، سرگردان و بیقرار شدهام.
تو در پیرانه سر رفتیّ و من هم در غمت پیرم
به حسرت می کنم هر لحظه یاد خردسالی را
هوش مصنوعی: تو در سن پیری به یاد من هستی و من نیز به خاطر غم تو، در حالم زودتر پیر شدهام و هر لحظه با حسرت به دوران کودکیام فکر میکنم.
نهان ای عرش رفعت، تا ندیدم در دل خاکت
ندانستم که پوشد خاک سافل، کوه عالی را
هوش مصنوعی: پنهان ای عرش بلند، تا زمانی که در دل خاک تو را ندیدم، نمیدانستم که خاک پست چگونه میتواند کوههای عالی را بپوشاند.
گسستی تا ز هم، شیرازهٔ ترکیب جسمانی
مثالی نیست در عالم، هوای بی مثالی را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی پیوندها و ارتباطات میان اجزاء یک چیز از هم بگسلند، دیگر نمیتوان آن چیز را به شکلی واقعی و مثالی در دنیا تعریف کرد. در واقع، هیچ چیز در دنیای مثال، نمیتواند بدون داشتن ویژگیهای مشخص و بیهمتایی وجود داشته باشد. بنابراین، وجود یک حالت ایدهآل و بیمثال در هوا، به نوعی نشاندهندهای از عدم وجود نظیر و مشابه است.
به دل آه رسایی دارم از مجموعهٔ دانش
ز خاطر برده ام یکباره، مصرعهای حالی را
هوش مصنوعی: من در دل خود اندوهی دارم که از یادِ مجموعهای از دانش، به یکباره، ابیات حال را فراموش کردهام.