گنجور

شمارهٔ ۹۶

با چشم سیر، نعمت دنیا چه حاجت است؟
تا آبرو به جاست، به دریا چه حاجت است؟
عمری ست کز تپانچه، رخی سرخ می کنیم
ما را به سرخ رویی صهبا چه حاجت است؟
ژولیده موی، بر سر ما تاج خسروی ست
شوریده را به افسر دارا چه حاجت است؟
زهر اجل، به کام من آب حیات ریخت
دنیاگزیده را به مسیحا چه حاجت است؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با چشم سیر، نعمت دنیا چه حاجت است؟
تا آبرو به جاست، به دریا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: وقتی که همه چیز را با چشم خود می‌بینیم و از نعمت‌های دنیا بهره‌مند هستیم، دیگر به چه چیزی نیاز داریم؟ تا زمانی که آبرو و اعتبار ما حفظ شده است، چرا باید به دریا و چیزهای دیگر فکر کنیم؟
عمری ست کز تپانچه، رخی سرخ می کنیم
ما را به سرخ رویی صهبا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: ما سال‌هاست که با تپانچه، چهره‌ای سرخ به خود می‌زنیم؛ برای داشتن رویی سرخ، دیگر به شراب نیازی نیست.
ژولیده موی، بر سر ما تاج خسروی ست
شوریده را به افسر دارا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: آن کسی که موی ژولیده و آشفته دارد، بر ما مانند تاجی سلطنتی است. فردی که در حال شوریدگی و بی قراری است، برای رسیدن به مقام و ثروت به افسر و عنوان چه نیازی دارد؟
زهر اجل، به کام من آب حیات ریخت
دنیاگزیده را به مسیحا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: مرگ و زندگی در دست خداوند است و کسی که تجربه‌های دنیا را دارد، نیازی به نعمت‌های خاص ندارد. زندگی و مرگ هر دو به تقدیر الهی وابسته هستند.