گنجور

شمارهٔ ۵۵

ز دوری خاطرم تنگ است و نتوانم رسید آنجا
گشاد دل در آن ابروست، قفل اینجا، کلید آنجا
رهم تا کوی او دور و ندارم طاقت پایی
رهی زافتادگی، چون جاده می باید کشید آنجا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز دوری خاطرم تنگ است و نتوانم رسید آنجا
گشاد دل در آن ابروست، قفل اینجا، کلید آنجا
هوش مصنوعی: از فاصله دوری که دارم، دلم تنگ شده و نمی‌توانم به آنجا برسم که دل من در سایه‌ی آن ابرو آرام بگیرد. اینجا قفل است و کلید دست آنجاست.
رهم تا کوی او دور و ندارم طاقت پایی
رهی زافتادگی، چون جاده می باید کشید آنجا
هوش مصنوعی: به سوی محله او می‌روم و از این پا نایستاده‌ام. باید راهی را طی کنم تا به آنجا برسم.