گنجور

شمارهٔ ۱۰۸

به گلشنی که رخش، گوشهٔ نقاب شکست
به جای عارض گل، رنگ آفتاب شکست
میان درد تو، دارم نهان شکسته دلی
خوش است بخت سبویی که در شراب شکست
گرفته گرد کسادی، دکان زلف تو را
عبیر خط تو بازار مشک ناب شکست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گلشنی که رخش، گوشهٔ نقاب شکست
به جای عارض گل، رنگ آفتاب شکست
هوش مصنوعی: در باغی که چهره‌ی زیبای تو با نقابش شکسته است، به جای رنگ صورت مانند گل، رنگ آفتاب جلوه‌گری می‌کند.
میان درد تو، دارم نهان شکسته دلی
خوش است بخت سبویی که در شراب شکست
هوش مصنوعی: در حالی که به خاطر درد تو غمگینم، دل شکسته‌ای دارم که به نوعی خوشحال است. انگار بخت من مانند یک پیاله شراب است که در آن شکستگی وجود دارد.
گرفته گرد کسادی، دکان زلف تو را
عبیر خط تو بازار مشک ناب شکست
هوش مصنوعی: زلف تو به قدری زیبا و دلکش است که بوی خوش آن مانند عطر فوق‌العاده‌ای در بازار پیچیده و باعث جذب مشتریان می‌شود. شکوه و زیبایی خط تو نیز به اندازه‌ای است که بازار را تحت تأثیر قرار داده و جذابیت خاصی به آن بخشیده است.