گنجور

شمارهٔ ۱۰۲

دامن فشاند و شمع مزارم به باد داشت
گویا همان شکایت عاشق به یاد داشت
چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد
از بس وفا به وعده او اعتماد داشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامن فشاند و شمع مزارم به باد داشت
گویا همان شکایت عاشق به یاد داشت
هوش مصنوعی: او دامن خود را به هوا انداخت و شمع مزارم در باد بود؛ به نظر می‌رسد که همان شکایت عاشق را به خاطر سپرده است.
چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد
از بس وفا به وعده او اعتماد داشت
هوش مصنوعی: چشم من روشن و پر از شادی شده، چون صبحی که به وصالم رسیدم، به خاطر وفای او به وعده‌اش به او اعتماد کرده بودم.