گنجور

شمارهٔ ۸۹

نبرد جلوهٔ گل جانب گلزار مرا
می برد نالهٔ مرغان گرفتار مرا
بس که در پای گلی شب همه شب نالیدم
خون دل می چکد از غنچهٔ منقار مرا
برده دل را و سر غارت ایمان دارد
نگه شوخ تو آورده به زنهار مرا
بود آیا که شبی باز به خوابش بینم؟
شمع بالین شود، این دولت بیدار مرا
سر هم بزمی خورشید ندارم چو مسیح
بگذارید در این سایهٔ دیوار مرا
ابر هرگز نکند دامن دریا خالی
دل کجا می شود از گریه سبکبار مرا؟
بس که ابنای زمان جمله دنی طبعانند
از بها می فکند، جوش خریدار مرا
افعی نرم نما، دشمن جان است حزین
حذر افزون بود از مردم هموار مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نبرد جلوهٔ گل جانب گلزار مرا
می برد نالهٔ مرغان گرفتار مرا
هوش مصنوعی: زیبایی گل در باغ مرا به خودش جذب می‌کند و صدای ناله‌ی پرندگان در قفس، مرا به فکر و اندیشه فرو می‌برد.
بس که در پای گلی شب همه شب نالیدم
خون دل می چکد از غنچهٔ منقار مرا
هوش مصنوعی: شب‌ها به خاطر گلی که در پای آن نشسته‌ام، به شدت غمگین و نالان هستم. از دل شکسته‌ام، اشک‌هایی مانند خون از من خارج می‌شود.
برده دل را و سر غارت ایمان دارد
نگه شوخ تو آورده به زنهار مرا
هوش مصنوعی: دلم را به تسخیر خود درآورده‌ای و ایمانم را به خطر انداخته‌ای؛ لبخند بازیگوش تو من را در معرض آسیب قرار داده است.
بود آیا که شبی باز به خوابش بینم؟
شمع بالین شود، این دولت بیدار مرا
هوش مصنوعی: آیا ممکن است شبی به خواب او بروم؟ شمعی در کنارش روشن شود و این خوشبختی بیدارم کند.
سر هم بزمی خورشید ندارم چو مسیح
بگذارید در این سایهٔ دیوار مرا
هوش مصنوعی: در اینجا، گفت‌وگو درباره‌ی عدم وجود نور و روشنی در زندگی است. گوینده به نوعی مانند مسیح است که منتظر رحمت و نجات است، اما به خاطر نداشتن شادی و روشنایی، به وجود دیوار سایه‌دار پناه می‌برد و از دیگران می‌خواهد که او را در آن سایه رها کنند. در واقع، این غم و تنهایی او را به یاد معجزاتی می‌اندازد که به دنبال امید و آرامش است.
ابر هرگز نکند دامن دریا خالی
دل کجا می شود از گریه سبکبار مرا؟
هوش مصنوعی: ابر هرگز دریا را بی‌باران نمی‌گذارد، دل من هم هرگز از درد و غم خالی نمی‌شود و همیشه پر از گریه و اندوه است.
بس که ابنای زمان جمله دنی طبعانند
از بها می فکند، جوش خریدار مرا
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در دنیای امروز، خصلت‌های دنیاطلبی دارند و به خاطر این دنیاطلبی، ارزش‌های واقعی را نادیده می‌گیرند و به دنبال چیزهایی هستند که ارزش آن‌ها کمتر از آنچه تصور می‌شود است. در این میان، من به دنبال افراد آگاه و خریدارانی هستم که ارزش واقعی را درک کنند و به دنبال مهارت‌ها و دانشی باشند که واقعاً ارزشمند است.
افعی نرم نما، دشمن جان است حزین
حذر افزون بود از مردم هموار مرا
هوش مصنوعی: منظور این است که مانند یک افعی که به ظاهری نرم و بی‌خطر می‌آید، در واقع خطرناک است. بنابراین، باید از کسانی که به ظاهر آرام و بی‌ضرر به نظر می‌رسند، آگاه بود، زیرا ممکن است برای جان ما تهدیدی جدی به شمار آیند. بهتر است از افراد معمولی و صلح‌جو احتیاط کنیم.