شمارهٔ ۸۵
نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟
چه خواهد شد اگر بر چشم خون پالا نهی پا را؟
رکاب از مقدمت جایی که گردیده ست نورانی
چرا بر چشم مشتاقان، به استغنا نهی پا را؟
همان از شوق پابوس تو آتش در سرم سوزد
اگر بر تربتم ای شمع بزم آرا، نهی پا را
به راهت لخت دل افشانده ام تا رشک نگذارد
که بر خاک از غرور حسن، بی پروا نهی پا را
چه نقصان می رسد دامان نازت را اگر باری
چو بوی پیرهن، بر چشم نابینا نهی پا را؟
تواند شدکه فرقم افسر نقش قدم یابد
اگر گامی فرود از اوج استغنا نهی پا را
بکش پا را ز بزم غیر، اینک چشم و دل حاضر
نمی زیبد سرت گردم، که نازیبا نهی پا را
جبین رفتگان خاک است، بی پروا چه می تازی؟
سبک تر نه که بر آیینهٔ سیما نهی پا را
ز طوق عرشیان خلخال بندد ناقهٔ شوقت
اگر مردانه چون ما، بر سر دنیا نهی پا را
نسازد گر به ساحل تخته بندت خشکی مشرب
چو موج خوش عنان، سرمست بر دریا نهی پا را
اگر نعلین جسم تیره را از پا برون آری
به چشم روشنان عالم بالا نهی پا را
ز آب و گل توانی چون مسیحا گر برون آمد
ازین کاخ دنی، بر طارم اعلا نهی پا را
رمیدن هر کجا پیمایدت، جام سبک روحی
زمین رطل گران گیرد، چو بر خارا نهی پا را
اگر پای شرف در دامن غیرت کشیدستی
دریغستت اگر بر دامن دارا نهی پا را
به فرش بوریا، گر چیده ای گل از شکر خوابی
خلد خارت، اگر بر بستر دیبا نهی پا را
توانی تکیه زد پاینده بر تخت سلیمانی
چو بیرون از طلسم جسم جان فرسا نهی پا را
قدم گر در رَهِ دیر مغان سنجیده بگذاری
شود محراب طاعات جبین، هر جا نهی پا را
حزین از رهروان رفته، این مصرع بود یادم
سبک رو آنچنان کامروز، بر فردا نهی پا را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟
چه خواهد شد اگر بر چشم خون پالا نهی پا را؟
هوش مصنوعی: عزیز دل من، تا کی میخواهی هر جا که میروی، پا بگذاری؟ چه چیزی اتفاق میافتد اگر پای خود را بر روی چشمی بگذاری که خونین است؟
رکاب از مقدمت جایی که گردیده ست نورانی
چرا بر چشم مشتاقان، به استغنا نهی پا را؟
هوش مصنوعی: چرا وقتی که تو به جلو میروی و جایی که نورانی شده را نشان میدهی، پاهایت را از مشتاقان دور میکنی و به عدم نیاز اشاره میکنی؟
همان از شوق پابوس تو آتش در سرم سوزد
اگر بر تربتم ای شمع بزم آرا، نهی پا را
هوش مصنوعی: از شوق دیدنت، آتش در وجودم شعلهور است و اگر بر مزار من قدم بگذاری، مانع خوشحالی و شادابی من نخواهی بود.
به راهت لخت دل افشانده ام تا رشک نگذارد
که بر خاک از غرور حسن، بی پروا نهی پا را
هوش مصنوعی: من عشق و دلم را با کمال شجاعت در مسیر تو گذاشتهام، تا حسادت نکند و تو را وادار نسازد که به خاطر زیباییات، با خودخواهی قدم به زمین بگذاری.
چه نقصان می رسد دامان نازت را اگر باری
چو بوی پیرهن، بر چشم نابینا نهی پا را؟
هوش مصنوعی: اگر بوی خوش پیراهنی را بر چشمان نابینا بگذاری، دامان زیبایت چه آسیبی خواهد دید؟
تواند شدکه فرقم افسر نقش قدم یابد
اگر گامی فرود از اوج استغنا نهی پا را
هوش مصنوعی: ممکن است که فرق من مانند افسران، زیبایی و اعتبار پیدا کند اگر گامهایی از اوج بینیازی خود بردارم و پا به زمین بگذارم.
بکش پا را ز بزم غیر، اینک چشم و دل حاضر
نمی زیبد سرت گردم، که نازیبا نهی پا را
هوش مصنوعی: از جشن و مهمانیهای دیگر دوری کن، زیرا نه چشمت و نه دلت دیگر توانایی این را ندارند که در آنجا حضور یابند. به همین خاطر، برای من ارزش ندارد که بر روی تو بیفتم، چرا که حضور تو در این اماکن ناپسند است.
جبین رفتگان خاک است، بی پروا چه می تازی؟
سبک تر نه که بر آیینهٔ سیما نهی پا را
هوش مصنوعی: پیشانی کسانی که رفتهاند، خاکی است و بیپروا چه بر سر آنها میآوری؟ آرامتر باش و پاهایت را بر روی آینهٔ چهرهات نگذار.
ز طوق عرشیان خلخال بندد ناقهٔ شوقت
اگر مردانه چون ما، بر سر دنیا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر عاشقانه به عشق خود بپردازی و جسورانه در این دنیا قدم بگذاری، حتی اگر توجهی به محدودیتهای آن نداشته باشی، با قدرت میتوانی بر همه موانع غلبه کنی و از زیباییهایش بهرهمند شوی.
نسازد گر به ساحل تخته بندت خشکی مشرب
چو موج خوش عنان، سرمست بر دریا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به ساحل پیوند زنی، مثل موجی که خوش و آزاد است، پای خود را به دریا بگذار و از خوشی و سرمستی بهرهمند شو.
اگر نعلین جسم تیره را از پا برون آری
به چشم روشنان عالم بالا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر کفشهای این بدن تاریک را از پا کنی و پای خود را به سوی روشنفکران و پاکان عالم بالا بچسبانی، آنگاه به مقام والایی دست مییابی.
ز آب و گل توانی چون مسیحا گر برون آمد
ازین کاخ دنی، بر طارم اعلا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر از این دنیای مادی آزاد شوی و به بالاترین مقامها و روحانیّت دست یابی، میتوانی مانند مسیحا قدرت و تواناییهای شگفتانگیز داشته باشی.
رمیدن هر کجا پیمایدت، جام سبک روحی
زمین رطل گران گیرد، چو بر خارا نهی پا را
هوش مصنوعی: هر جا که بروی و گریزی را در زندگی تجربه کنی، روح تو مانند جامی سبک است که وقتی بر زمین بیفتد، سنگین و معین میشود، همانطور که اگر پای خود را بر سنگ محکم بگذاری، احساس سنگینی و استواری خواهی کرد.
اگر پای شرف در دامن غیرت کشیدستی
دریغستت اگر بر دامن دارا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر به شرافت خود توجه نمیکردی و به غیرت خود اهمیتی نمیدادی، جای تأسف است اگر پای را بر دامن کسی که بخواهد مال و داراییاش را به رخ بکشد، بگذاری.
به فرش بوریا، گر چیده ای گل از شکر خوابی
خلد خارت، اگر بر بستر دیبا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر بر روی فرش سادهای گل از شکر قرار دهی، خواب بهشتیات خیلی زیبا خواهد بود، حتی اگر پای خود را بر روی تشکی نفیس بگذاری.
توانی تکیه زد پاینده بر تخت سلیمانی
چو بیرون از طلسم جسم جان فرسا نهی پا را
هوش مصنوعی: میتوانی به راحتی بر تختی که شبیه تخت سلیمان است، تکیه کنی، اگر تنها از محدودیتهای جسمانی فراتر بروی و قدمی به سوی آزادی روح بگذاری.
قدم گر در رَهِ دیر مغان سنجیده بگذاری
شود محراب طاعات جبین، هر جا نهی پا را
هوش مصنوعی: اگر با دقت و آگاهی به سوی میخانه قدم بگذاری، هر جا که قدم بگذاری، سجدهگاه بندگی تو خواهد شد.
حزین از رهروان رفته، این مصرع بود یادم
سبک رو آنچنان کامروز، بر فردا نهی پا را
هوش مصنوعی: حزین از رهگذران رفته، این جمله در ذهنم ماند. به آرامی قدم بگذار بر امروز، پا را برای فردا نگذار.
حاشیه ها
1402/07/01 08:10
Khishtan Kh
احسنت⭐

حزین لاهیجی