گنجور

شمارهٔ ۸۴

در بغل آرزو کند، تیغ تو تندخوی را
عرضه کنم اگر به گل، زخم شکفته روی را
مشک به کوی بیزدت، طرّه به باد اگر دهی
دل به کنار ریزدت، شانه کنی چو موی را
رشک ریاض خلد شد، دیده ز فیض عارضت
یاد قد تو کردام، سرو کنار جوی را
پرده چه پوشیم که من، در غم دل به عالمی
صبح صفت نموده ام، سینهٔ بی رفوی را؟
هست نقاب دلبران، شرم و حجاب و خال و خط
تیغ برهنه گفته ام، حسن برهنه روی را
دور رسید چون به ما، صاف شراب رفته بود
چرخ کند به ساغرم، درد ته سبوی را
وقت صبوح شد حزین، از می غم به لب چکان
زهر چش ترنّمی، کلک ترانه گوی را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بغل آرزو کند، تیغ تو تندخوی را
عرضه کنم اگر به گل، زخم شکفته روی را
هوش مصنوعی: اگر بخواهم عشق و آرزویی را در آغوش بگیرم، باید شمشیر تند و تیز تو را پیشکش کنم، حتی اگر در مقابل گلی، زخم‌های دلبرانه‌ای که بر چهره‌ام نشسته‌اند را نشان دهم.
مشک به کوی بیزدت، طرّه به باد اگر دهی
دل به کنار ریزدت، شانه کنی چو موی را
هوش مصنوعی: اگر مشک خوشبویی را به کوی تو ببرم و تو هم گیسوی خود را به نسیم بسپاری، دل تو را کناری می‌گذارند و موهایت را شانه می‌زنند.
رشک ریاض خلد شد، دیده ز فیض عارضت
یاد قد تو کردام، سرو کنار جوی را
هوش مصنوعی: رشک باغ بهشت، به خاطر زیبایی و فیض چهره تو، چشمانم یاد قامت تو را می‌کنند، مانند سرو کنار جوی.
پرده چه پوشیم که من، در غم دل به عالمی
صبح صفت نموده ام، سینهٔ بی رفوی را؟
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانیم پرده‌ای بزنیم که من، به خاطر غم دلم، جهانی را با حالتی صبح‌گونه ساخته‌ام و سینه‌ام را که از آرامش بی‌بهره است، نشان دهم؟
هست نقاب دلبران، شرم و حجاب و خال و خط
تیغ برهنه گفته ام، حسن برهنه روی را
هوش مصنوعی: دلبران با زیبایی‌های خود، حجاب و شرم به همراه دارند و آثار زیبایی مانند خال و خط روی صورتشان نمایان است. من از حسن و زیبایی چهره‌های بی‌پرده و آشکار آنها سخن گفته‌ام.
دور رسید چون به ما، صاف شراب رفته بود
چرخ کند به ساغرم، درد ته سبوی را
هوش مصنوعی: وقتی زمان به ما نزدیک شد، شراب صاف شده‌ای در حال رفتن بود. بگذار چرخش به سوی لیوانم بیفتد تا دردی که در ته کوزه است، برطرف شود.
وقت صبوح شد حزین، از می غم به لب چکان
زهر چش ترنّمی، کلک ترانه گوی را
هوش مصنوعی: هنگام صبح که می‌رسد، حزین از شراب غم بر لب‌هایش می‌چکد و زهر چشمی به شکل نغمه‌ای دلنشین، صدای آواز را می‌سراید.