گنجور

شمارهٔ ۸۱

رنگینی دکّان شود آن چشم سیه را
از خونم اگر غازه دهد، تیغ نگه را
آن غالیه گون خال، ندانم به چه تقصیر
در نیل کشد اختر این بخت سیه را؟
یک تشنه جگر را به زنخدان تو ره نیست
خضر خط سبز است که دارد سر چه را
امروز زمین، زیر پی لشکر حسن است
بر طرف بناگوش ببین گرد سپه را
پای طلبم، آبله فرسود نگردد
نزدیک کند لغزش اگر، دوری ره را
از چشمهٔ خورشید لبی تر نتوان کرد
منّت، کلف اندود نماید رخ مه را
خوش دوزخ نقدی ست حزین ، آتش خجلت
گیرم که به روی تو نیارند گنه را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رنگینی دکّان شود آن چشم سیه را
از خونم اگر غازه دهد، تیغ نگه را
هوش مصنوعی: اگر آن چشم سیاه، از اشک و خون من رنگین شود، به مانند دکانی پر زرق و برق، زیرا که اگر تیغ نگاهش را بر گردنم بکشد، به شدت آسیب می‌بینم.
آن غالیه گون خال، ندانم به چه تقصیر
در نیل کشد اختر این بخت سیه را؟
هوش مصنوعی: آن زلف و خال زیبا را نمی‌دانم به چه دلیلی، ستاره تقدیر من این بخت بد را به سرنوشت می‌کشاند؟
یک تشنه جگر را به زنخدان تو ره نیست
خضر خط سبز است که دارد سر چه را
هوش مصنوعی: یک تشنه نمی‌تواند به ناحیه‌ای که تو قرار داری دست پیدا کند. خضر، که نماد رستگاری و حیات است، خط سبزی دارد اما نمی‌داند چطور باید به سر مقصود برسد.
امروز زمین، زیر پی لشکر حسن است
بر طرف بناگوش ببین گرد سپه را
هوش مصنوعی: امروز زمین تحت فرمان نیروهای حسن قرار دارد، به اطراف گوش‌هایش نگاه کن که سپاه در حال گردهمایی است.
پای طلبم، آبله فرسود نگردد
نزدیک کند لغزش اگر، دوری ره را
هوش مصنوعی: من به راهی که در پی طلبم، می‌روم و هیچ آسیبی به من نمی‌رسد؛ حتی اگر برای لحظه‌ای ناپایداری در مسیر به وجود بیاید، از هدفم دور نخواهم شد.
از چشمهٔ خورشید لبی تر نتوان کرد
منّت، کلف اندود نماید رخ مه را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از نور خورشید لب‌هایش را تر کند، چون این نور، چهره‌ی زیبای ماه را تیره و کدر می‌کند.
خوش دوزخ نقدی ست حزین ، آتش خجلت
گیرم که به روی تو نیارند گنه را
هوش مصنوعی: در دوزخ، از غم و ناراحتی‌های دنیایی چیزی بهتر نیست. اما آتش خجالت و شرم من از این است که گناهانی که مرتکب شده‌ام، به چهره‌ات نیامده و آشکار نشود.