گنجور

شمارهٔ ۸

گوشی نشنیده ست صفیر از قفس ما
چون شمع، به لب سوخته آید نفس ما
با قافلهٔ لاله درین دشت رفیقیم
گلبانگ خموشی ست فغان جرس ما
کوتاه صفیرم، قفسم را بگذارید
جایی که رسد ناله به فریادرس ما
در پا سر خاریش خلیده ست چو بلبل
هر دل که خروشد به خراش نفس ما
افتاده حزین از سر آن زلف رساتر
در جلوه گری خامه ى مشکین نفس ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوشی نشنیده ست صفیر از قفس ما
چون شمع، به لب سوخته آید نفس ما
هوش مصنوعی: در قفس ما صدای آوای شکسته‌ای شنیده نمی‌شود، زیرا مانند شمع، نفس‌های ما به آرامی و با درد از لب‌های سوخته‌مان بیرون می‌آید.
با قافلهٔ لاله درین دشت رفیقیم
گلبانگ خموشی ست فغان جرس ما
هوش مصنوعی: ما در این دشت همراه با گروه لاله‌ها هستیم و صدای جرس ما به حالت سکوت در آمده است.
کوتاه صفیرم، قفسم را بگذارید
جایی که رسد ناله به فریادرس ما
هوش مصنوعی: من به آرامی صدا می‌زنم، لطفاً قفس من را در جایی بگذارید که صدای ناله‌ام به گوش کسی برسد که بتواند به من کمک کند.
در پا سر خاریش خلیده ست چو بلبل
هر دل که خروشد به خراش نفس ما
هوش مصنوعی: در پای او، خاری پیچیده است و مانند بلبل، هر قلبی که به درد برسد، به نفس ما واکنش نشان می‌دهد.
افتاده حزین از سر آن زلف رساتر
در جلوه گری خامه ى مشکین نفس ما
هوش مصنوعی: موهای سیاه و زیبا مانند رشته‌ای از ابریشم، در جلوه‌گری و زیبایی، نقش دل‌انگیزی بر قلب ما ایجاد کرده و ما را تحت تأثیر قرار داده است.