شمارهٔ ۷۲
ز داغ عشق چون خورشید، دارم چتر شاهی را
سر ژولیده ام برد از میان، صاحب کلاهی را
به دنیا از فلک سایی، سرم هرگز فرو ناید
گدایی می شمارد همّت من، پادشاهی را
به زیر تیغ او چشم از رخش پوشیده می دارم
که ترسم حیرت از یادم برد، عاجز نگاهی را
حبابش می شود از شوخ چشمی، چهره با داغم
اگر در بحر شوید، دامن بختم، سیاهی را
حزین ، از مهر نبود ذرّه ام را پرتو منّت
ز فیض عشق دارم کیمیای رنگ کاهی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز داغ عشق چون خورشید، دارم چتر شاهی را
سر ژولیده ام برد از میان، صاحب کلاهی را
هوش مصنوعی: از غم عشق مانند خورشید، چتری از چیزهای با ارزش را بر سر موهای نامرتب خود دارم و شخص محترمی که کلاهی دارد، از میان من رفته است.
به دنیا از فلک سایی، سرم هرگز فرو ناید
گدایی می شمارد همّت من، پادشاهی را
هوش مصنوعی: در این دنیا از تماشای آسمان، هرگز خود را کوچک نمیکنم. دیگران تلاش و ارادهام را به حساب مقام و سلطنت میگذارند.
به زیر تیغ او چشم از رخش پوشیده می دارم
که ترسم حیرت از یادم برد، عاجز نگاهی را
هوش مصنوعی: من چشمانم را از دیدن جمالش میپوشانم چون میترسم که حیرت و زیبایی او باعث شود فراموش کنم که عاجز از نگاه کردن به او هستم.
حبابش می شود از شوخ چشمی، چهره با داغم
اگر در بحر شوید، دامن بختم، سیاهی را
هوش مصنوعی: اگر چهرهام در دریاها نرمی و زیبایی پیدا کند، به خاطر شیطنت و بازیگوشیاش، حبابی میشود که نشان از عشق و داغی دارد. این حبابی که به وجود میآید، نشان از سرنوشت تلخ و سیاه من خواهد داشت.
حزین ، از مهر نبود ذرّه ام را پرتو منّت
ز فیض عشق دارم کیمیای رنگ کاهی را
هوش مصنوعی: حزین از عشق، وجود من به لطف محبت تو روشن شده است. من به وسیله این عشق، رنگ و زیبایی خود را پیدا کردهام.