شمارهٔ ۷۰
وفاپیشگان، دوستداران خدا را
بگویید آن یار دیر آشنا را
که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟
چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟
شگفته ست رنگین بهار سرشکم
ببین در برم، اشک گلگون قبا را
قدم رنجه فرما و بنشین به چشمم
گره باز کن ابروی دلگشا را
به صید دل ناتوان آشنا کن
ستمکاره مژگان تیغ آزما را
میان باز کن، با دل جمع بنشین
پریشان مکن سنبل مشکسا را
توان گاهی از پرسشی یاد کردن
اسیران زندان مهر و وفا را
حدیثی سوال از من بی زبان کن
سخن یاد ده، بلبل بی نوا را
لَئن کَلَّ عن کشف سرّی لسانی
ینادی بذکراک قلبی جها را
و ان اعتدت زلّتی لا ابالی
عسی الله فی الحبِّ یعفوا العثا را
ایالائمی کفّ عنّی و وجدی
و دعنی فقد طار عقلی وحا را
و لم ادرنی موقفی حین یبدو
اسبعین ام سبع ارمی الجما را
دل آسودگان قدر نعمت ندانند
غم عشق ما را، سلامت شما را
چنین داد پاسخ: که در بزم گیتی
کسی گرم، هرگز نکرده ست جا را
سخن کردم از خامشی، بلبلی گفت:
که نتوان نهفت آه درد آشنا را
نفس گرم می آید از پردهٔ دل
حزین ، آتشی هست در سینه ما را
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وفاپیشگان، دوستداران خدا را
بگویید آن یار دیر آشنا را
هوش مصنوعی: دوستداران واقعی خدا، به همدیگر بگویید از آن معشوق قدیمی و دیرین خبر بگیرید.
که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟
چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟
هوش مصنوعی: چرا باید همچنان در دیوانگی و بیگانگی بمانیم، ای ظالم؟ مهربانی کجا رفته و وفا چه زمانی به ما بازمیگردد؟
شگفته ست رنگین بهار سرشکم
ببین در برم، اشک گلگون قبا را
هوش مصنوعی: بهار با رنگهای شگفتانگیز خود در چشمانم دیده میشود، اشکهای زیبا و گلگون که بر لباسم نشستهاند.
قدم رنجه فرما و بنشین به چشمم
گره باز کن ابروی دلگشا را
هوش مصنوعی: لطفاً زحمت بکشید و برای مدتی به من ملحق شوید، تا با زیبایی شما دل و چشمانم روشن شوند و غمهایم را رها کنم.
به صید دل ناتوان آشنا کن
ستمکاره مژگان تیغ آزما را
هوش مصنوعی: دل ضعیف و بیپناه را به شکار ببر و با نگاه خشمگین و ستمگرانهات، او را تسلیم کن.
میان باز کن، با دل جمع بنشین
پریشان مکن سنبل مشکسا را
هوش مصنوعی: در میان خودت را باز کن، با دل آرام و متمرکز بنشین و از پریشانی دوری کن تا سنبل مشکسا را در آرامش پرورش دهی.
توان گاهی از پرسشی یاد کردن
اسیران زندان مهر و وفا را
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است از پرسشی درباره زندانیانی که در عشق و وفاداری گرفتار شدهاند، بتوان قوت و قدرتی به دست آورد.
حدیثی سوال از من بی زبان کن
سخن یاد ده، بلبل بی نوا را
هوش مصنوعی: از من بخواه که به تو زبان بیاموزم، مانند بلبل بیصدا که نیاز به آموزش دارد.
لَئن کَلَّ عن کشف سرّی لسانی
ینادی بذکراک قلبی جها را
هوش مصنوعی: اگر زبانم از فاش کردن راز من باز بماند، قلبم با یاد تو فریاد میزند.
و ان اعتدت زلّتی لا ابالی
عسی الله فی الحبِّ یعفوا العثا را
هوش مصنوعی: اگر بر خطای من سخت بگیری، برای من اهمیتی ندارد؛ شاید خدا در عشق، از اشتباهات بگذرد.
ایالائمی کفّ عنّی و وجدی
و دعنی فقد طار عقلی وحا را
هوش مصنوعی: ای کسی که به کمکم آمدهای، از من و احساسهای سوزانم دست بردار و بگذار تنها بمانم، زیرا دیگر عقل و فکر من به هم ریخته و از دست رفته است.
و لم ادرنی موقفی حین یبدو
اسبعین ام سبع ارمی الجما را
هوش مصنوعی: نمیدانم موقعیت من چه خواهد بود وقتی که دو یا هفت نمایان شود، آیا من به سمت جمعیت شلیک میکنم یا نه.
دل آسودگان قدر نعمت ندانند
غم عشق ما را، سلامت شما را
هوش مصنوعی: دلهایی که آرامش دارند، ارزش نعمتها را درک نمیکنند. غم عشق ما را به خاطر میسپاریم و امیدواریم شما همیشه سالم باشید.
چنین داد پاسخ: که در بزم گیتی
کسی گرم، هرگز نکرده ست جا را
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که در دنیای زندگی هیچکس در یک مهمانی یا جمع گرم و صمیمی، هرگز برای خود جایگاهی ثابت و دائمی نیافته است.
سخن کردم از خامشی، بلبلی گفت:
که نتوان نهفت آه درد آشنا را
هوش مصنوعی: در مورد سکوت صحبت میکردم که بلبل گفت: نمیتوان همچنین درد آشنایی را پنهان کرد.
نفس گرم می آید از پردهٔ دل
حزین ، آتشی هست در سینه ما را
هوش مصنوعی: احساسات عمیق و دردناک من به وضوح از دل غمگینم به بیرون میآید، در درون ما آتشی وجود دارد.