گنجور

شمارهٔ ۶۹

چو لاله با چمن حسن و عشق، خوست مرا
می مجاز و حقیقت به یک سبوست مرا
ز نکهت نفسم می دمد بهار، که دل
ز داغ عشق تو چون نافه مشکبوست مرا
به گرد بام و درم دیر و کعبه می گردد
از آن زمان که به درگاه عشق، روست مرا
ز خود تهی شده ام چون نی و ز ناله پرم
خروش درد تو پیچیده درگلوست مرا
عقیق صبر، زبانم به کام حسرت سوخت
مکیدن لب لعل تو، آرزوست مرا
گدای عشقم و ناید فرو به مهر سرم
می چو آتش سوزنده در سبوست مرا
به راه صبح ندارم چراغ دیده، حزین
که داغ بر جگر و سینه بی رفوست مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو لاله با چمن حسن و عشق، خوست مرا
می مجاز و حقیقت به یک سبوست مرا
هوش مصنوعی: مانند لاله، زیبایی و عشق به من روی آورده‌اند، در حالی که من به می، هم در معنای ظاهری و هم به حقیقت آن پیوند خورده‌ام.
ز نکهت نفسم می دمد بهار، که دل
ز داغ عشق تو چون نافه مشکبوست مرا
هوش مصنوعی: عطر دلم به مانند بهاری تازه می‌وزد، زیرا دل من به خاطر عشق تو همچون مشک خوشبو می‌باشد.
به گرد بام و درم دیر و کعبه می گردد
از آن زمان که به درگاه عشق، روست مرا
هوش مصنوعی: از زمانی که به عشق رو آورده‌ام، مکان‌های مقدس و مهم مانند دیر و کعبه برایم دور و بر خانه و درب من می‌چرخند.
ز خود تهی شده ام چون نی و ز ناله پرم
خروش درد تو پیچیده درگلوست مرا
هوش مصنوعی: من از خود خالی شده‌ام مثل نی، و صدای ناله‌ام به خاطر دردی است که در گلویم پیچیده شده است.
عقیق صبر، زبانم به کام حسرت سوخت
مکیدن لب لعل تو، آرزوست مرا
هوش مصنوعی: من از گویش صبر و آرامش دچار حسرت شده‌ام، زیرا آرزوی من آن است که بتوانم لب زیبای تو را بچشم.
گدای عشقم و ناید فرو به مهر سرم
می چو آتش سوزنده در سبوست مرا
هوش مصنوعی: من یک عاشق نادارم و نمی‌توانم با محبت تو به آرامش برسم؛ زیرا دلم مانند آتشی سوزان در ظرفی است که نمی‌تواند خاموش شود.
به راه صبح ندارم چراغ دیده، حزین
که داغ بر جگر و سینه بی رفوست مرا
هوش مصنوعی: در صبح راهی ندارم که با چشمانم بینا باشم، زیرا درد و داغی که بر قلب و سینه‌ام نشسته، بی‌پوشش و پنهان است.