گنجور

شمارهٔ ۶۸

تا سرمه کشد چشم ملامتگر ما را
غیرت سرپا زد کف خاکستر ما را
خوش دردسری می کشم از درد، ندانم
بالین ز دَمِ تیغ که باشد، سر ما را؟
این خامه که چون شمع ز آتش نفسان است
رشک پر پروانه کند، دفتر ما را
بی منّت زلفی، رَوَد از خویش حواسم
حاجت به سیاهی نبود لشکر ما را
شوری که حزین ، در دل از آن پسته دهان است
آرد به سخن، کلک زبان آور ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سرمه کشد چشم ملامتگر ما را
غیرت سرپا زد کف خاکستر ما را
هوش مصنوعی: چشم سرزنش‌کننده‌ی ما، به قدری زیباست که غیرت ما در برابر آن باقی مانده و ما را از خاکستر بیدار می‌کند.
خوش دردسری می کشم از درد، ندانم
بالین ز دَمِ تیغ که باشد، سر ما را؟
هوش مصنوعی: من از درد سختی می‌کشم و نمی‌دانم که بالای سرم به خاطر تیغ چه کسی است.
این خامه که چون شمع ز آتش نفسان است
رشک پر پروانه کند، دفتر ما را
هوش مصنوعی: این قلم که به مانند شمع از حرارت نفس خود می‌سوزد، باعث حسادت پروانه‌ها به دفتر نوشته ما می‌شود.
بی منّت زلفی، رَوَد از خویش حواسم
حاجت به سیاهی نبود لشکر ما را
هوش مصنوعی: بدون اینکه زحمت یا نیازی به موهای سیاهت داشته باشی، حواسم به خودم است و نیازی به کمک از جانب تو ندارم. لشکر ما به تنهایی می‌تواند به راه خود ادامه دهد.
شوری که حزین ، در دل از آن پسته دهان است
آرد به سخن، کلک زبان آور ما را
هوش مصنوعی: شوری که حزین در دل خود دارد، از آنجا که در بیان خود آن را به زبان می‌آورد، حقیقتی است که ما هم با بیان خود به آن اشاره داریم.