شمارهٔ ۶۷
سخن از من کشیدی، شعله ورکردی جهانی را
چرا انگشت بر لب می زنی آتش بیانی را؟
کمی نبود خراش سینه ام را ای هلال ابرو
به داغ دل چه ناخن می زنی آزرده جانی را؟
مبادا پرده از دل، آه خون آغشته بر دارد
به روی کار مفکن بخیهٔ زخم نهانی را
ز داغ لاله پیکر در غبار خاطر تنگم
چمن پیرای عشقت ریخت، طرح گلستانی را
عجب نبود حزین ، از عشق اگر عمر ابد یابم
که پیوند رگ جان کرده ام، نازک میانی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن از من کشیدی، شعله ورکردی جهانی را
چرا انگشت بر لب می زنی آتش بیانی را؟
هوش مصنوعی: وقتی از من صحبت کردی، به طرز عجیبی جهانی را شعلهور کردی. چرا وقتی آتش سخن من را در دلت داری، فقط سکوت میکنی و انگشت بر لب میزنی؟
کمی نبود خراش سینه ام را ای هلال ابرو
به داغ دل چه ناخن می زنی آزرده جانی را؟
هوش مصنوعی: ای هلال ابرو، دلتنگی و غم من چقدر عمیق است! چرا به زخم دل من بیشتر نمک می زنی و دلم را آزرده تر می کنی؟
مبادا پرده از دل، آه خون آغشته بر دارد
به روی کار مفکن بخیهٔ زخم نهانی را
هوش مصنوعی: مبادا دلت را از درون بگشایی و احساسات عمیق و دردناکات را نمایان کنی؛ زیرا نباید زخمهای پنهانت را که هنوز در حال التیاماند، برای دیگران نشان دهی.
ز داغ لاله پیکر در غبار خاطر تنگم
چمن پیرای عشقت ریخت، طرح گلستانی را
هوش مصنوعی: به خاطر اندوهی که از عشق تو در دل دارم، یاد تو مانند لالهای سرخ در ابرهای غبار آلود ذهنم است و عشق تو، زیباییهای یک باغ را در زندگیام به وجود آورده است.
عجب نبود حزین ، از عشق اگر عمر ابد یابم
که پیوند رگ جان کرده ام، نازک میانی را
هوش مصنوعی: عجیبی نیست که اگر عمر ابدی پیدا کنم، به خاطر عشق، چون من ارتباطی عمیق و حساس با جانم و دلدارم برقرار کردهام.