گنجور

شمارهٔ ۶

درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما
تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما
از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل
بر طرف دامنی ننشیند غبار ما
ابر بهار در عرق شرم غوطه زد
از مایه داری مژه ی اشکبار ما
همچون سپند، زآتش شوق تو می تپید
روزی که داشت خانه به خارا، شرار ما
مانندگرد، کز رم آهو شود بلند
آرام می رمد ز دل بی قرار ما
از تاب رشک در جگر لاله خون کند
داغ تو گر بهار کند، در کنار ما
رفتیم و مانده است به جان چون قلم، حزین
بر صفحه ی زمانه، سخن یادگار ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما
تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما
هوش مصنوعی: در عشق، زمانه ما به حال و هوای متفاوتی درآمده است. تغییراتی که در ما ایجاد شده، مانند فصل‌های خزان و بهار است.
از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل
بر طرف دامنی ننشیند غبار ما
هوش مصنوعی: من از خودم دور می‌شوم و با حالتی سبک مانند عطر گل، هیچ لکه‌ای از غبار بر دامنم باقی نمی‌ماند.
ابر بهار در عرق شرم غوطه زد
از مایه داری مژه ی اشکبار ما
هوش مصنوعی: ابر بهاری در عرق شرم غوطه ور شد، به خاطر رنج و نازکی چشمان اشک‌آلود ما.
همچون سپند، زآتش شوق تو می تپید
روزی که داشت خانه به خارا، شرار ما
هوش مصنوعی: در روزی که خانه‌ام بر روی سنگ‌ها استوار بود، همچون آتشی که در دل سپند وجود دارد، از شوق تو می‌تپیدم.
مانندگرد، کز رم آهو شود بلند
آرام می رمد ز دل بی قرار ما
هوش مصنوعی: مانند گردی که از ترس آهو به سرعت بلند می‌شود، آرام آرام از دل بی‌قرار ما دور می‌شود.
از تاب رشک در جگر لاله خون کند
داغ تو گر بهار کند، در کنار ما
هوش مصنوعی: اگر بخواهد عشق تو در دل لاله حسادت کند، داغی که بر دل دارد، بهار را هم بر ما بیفزاید.
رفتیم و مانده است به جان چون قلم، حزین
بر صفحه ی زمانه، سخن یادگار ما
هوش مصنوعی: ما رفتیم و مانند یک قلم، در زندگی حسرت‌بار، کلام ما بر صفحات زمان باقی مانده است.