شمارهٔ ۵
چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را
در کام ورع ریخت می توبه شکن را
تا نام شب وصل تو آمد به زبانم
چون شمع لبم می مکد از ذوق دهن را
در دل شکند یا به لب آید؟ چه صلاح است؟
پیچیده خروشی به گلو مرغ چمن را
از زندگی بیهده چندان شده ام سیر
کز رشتهٔ جان ساخته ام تار کفن را
از محرمی شانه به آن طره چه گل کرد؟
کاشفتگیی هست سر زلف سخن را
چون عاشق مشتاق، گشاید مژه آغوش
در غربت اگر یاد کنم خاک وطن را
مشکین سخنی خامه ام انگشت نماکرد
از نافه شناسند، غزالان ختن را
بر روی تو حیران پریشانی زلفم
سنبلکده کرده ست، گریبان سخن را
هرکس نفسش بوی دل خسته ندارد
از چاه برآورده تهی دلو و رسن را
شاید که کند راه غلط، پیک نسیمی
بگشای حزین ، روزنه بیت حزن را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را
در کام ورع ریخت می توبه شکن را
هوش مصنوعی: چشم تو شوق قدیمی را در دل زنده کرد و در کام پاکی، نوشیدنی را که توبه را میشکند، ریخت.
تا نام شب وصل تو آمد به زبانم
چون شمع لبم می مکد از ذوق دهن را
هوش مصنوعی: وقتی نام شب وصال تو بر زبانم میآید، مثل شمعی که آب میشود، لبم از شادی ذوق میکد.
در دل شکند یا به لب آید؟ چه صلاح است؟
پیچیده خروشی به گلو مرغ چمن را
هوش مصنوعی: آیا باید در دل نگه داشته شود یا بر زبان برود؟ چه کار درستتر است؟ صدایی در گلو مانده که مانند مرغی در چمن نغمه سر میدهد.
از زندگی بیهده چندان شده ام سیر
کز رشتهٔ جان ساخته ام تار کفن را
هوش مصنوعی: از زندگی بیفایده به حدی خسته شدهام که انگار از وجود خود، پارچهای برای کفن ساختهام.
از محرمی شانه به آن طره چه گل کرد؟
کاشفتگیی هست سر زلف سخن را
هوش مصنوعی: چه کسی در محرم، شانه ای به آن گیسوی زیبا زد؟ این نشاندهنده زیبایی و شکوهی است که در زیر صحبتها و کلمات نهفته است.
چون عاشق مشتاق، گشاید مژه آغوش
در غربت اگر یاد کنم خاک وطن را
هوش مصنوعی: وقتی که عاشق و مشتاق هستم، در دوری از وطن، اگر یاد میهنم را داشته باشم، مانند کسی که در آغوش کشیده میشود، چشمانم را میگشایم.
مشکین سخنی خامه ام انگشت نماکرد
از نافه شناسند، غزالان ختن را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و خاص بودن بیان خود اشاره میکند. او میگوید که کلماتش مانند یک قلم زیبا و خاص هستند که توجه همگان را جلب میکنند. این کلمات به اندازهای شگفتانگیز و جذابند که مانند عطر مشک، میتوانند دیگران را به خود جلب کنند و بخصوص به ناز و زیبایی غزالان ختن اشاره میکند که مظهر زیباییاند. این بیان، نشاندهندهی قدرت کلمات و تأثیر عمیق آنها بر ذهن و احساسات مردم است.
بر روی تو حیران پریشانی زلفم
سنبلکده کرده ست، گریبان سخن را
هوش مصنوعی: حیرت و سردرگمی من به خاطر زیباییهای تو، در دل زلفهای پریشانم، گویای رازهایی است که در وجودم موج میزند.
هرکس نفسش بوی دل خسته ندارد
از چاه برآورده تهی دلو و رسن را
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش از غم و بیحالی پر نشده و حال خوشی دارد، خود را از سختیها و مشکلات رها کرده و به خوشی و آرامش رسیده است.
شاید که کند راه غلط، پیک نسیمی
بگشای حزین ، روزنه بیت حزن را
هوش مصنوعی: شاید نسیمی با خود پیامی از غم و اندوه بیاورد و دریچهای به دنیای غم و ناراحتی بگشاید.