گنجور

شمارهٔ ۵۸

از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما
افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما
خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم
شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
ما گر فسرده ایم صبا را چه می شود؟
ره گم نکرده بوی گلی، تا دماغ ما
دستش به داغ عشق، همان دور از آتش است
پروانه ای که خویش نزد بر چراغ ما
داغ دلم چو لاله پر از خون بود حزین
یا رب مباد خالی ازین می ایاغ ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما
افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما
هوش مصنوعی: به خاطر بارش باران از مژه‌های باران، بینی ما تر شد و سایهٔ رگ‌ مانند ابری بر باغ ما افتاد.
خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم
شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
هوش مصنوعی: ما از تلخی و دشنام‌ها به خودخواهی دچار شده بودیم، ولی با لبخندی شیرین و نمکی، بر زخم دلمان مرهم گذاشته شد.
ما گر فسرده ایم صبا را چه می شود؟
ره گم نکرده بوی گلی، تا دماغ ما
هوش مصنوعی: اگر ما در حالت افسردگی و بی‌حالی به سر می‌بریم، به چه دلیل باد صبا باید نگران ما باشد؟ بوی گل که به مشام ما می‌رسد، نشان از راهیابی ما به زیبایی‌هاست.
دستش به داغ عشق، همان دور از آتش است
پروانه ای که خویش نزد بر چراغ ما
هوش مصنوعی: دست او به عشق، مانند پروانه‌ای است که از آتش دور مانده، در حالی که به نور چراغ ما نزدیک شده است.
داغ دلم چو لاله پر از خون بود حزین
یا رب مباد خالی ازین می ایاغ ما
هوش مصنوعی: درد و رنج دل من همچون لاله‌ای است که پر از خون شده و ای خدا، ای کاش دل من هرگز از این شراب محبت خالی نماند.