گنجور

شمارهٔ ۵۷

زد حلقه عشق، بر در دولتسرای ما
نقش مراد شد، شکن بوریای ما
از غمزهٔ تو رفت ز خونم فسردگی
جوش نشاط زد، می مرد آزمای ما
سیل عنان گسسته به دنبال می تپد
در وادیی که شوق بود، رهنمای ما
چون موج پی گسسته زند موجِ اضطراب
خاک از تپیدن دل بی دست و پای ما
خوابت شد از فسانهٔ زاهد گران، حزین
بشنو نوایی از دل درد آشنای ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زد حلقه عشق، بر در دولتسرای ما
نقش مراد شد، شکن بوریای ما
هوش مصنوعی: عشق به زندگی ما شکل و رنگ تازه‌ای بخشیده و آرزوهایمان را در دروازه‌ی شادی و سعادت به تصویر کشیده است.
از غمزهٔ تو رفت ز خونم فسردگی
جوش نشاط زد، می مرد آزمای ما
هوش مصنوعی: از نگاه تو، خونم از غم و اندوه به شدت سرد شد. اما در عین حال، شور و نشاطی در دل من می‌جوشد که گویا آزمایش پرشور زندگی را پشت سر می‌گذرانم.
سیل عنان گسسته به دنبال می تپد
در وادیی که شوق بود، رهنمای ما
هوش مصنوعی: سیل بی‌وقفه و سرکش به دنبال نوشیدنی می‌دود، در فضایی که اشتیاق و علاقه‌ ما را هدایت می‌کند.
چون موج پی گسسته زند موجِ اضطراب
خاک از تپیدن دل بی دست و پای ما
هوش مصنوعی: وقتی که امواج دریا به هم می‌زنند، اضطراب زمین هم مانند دل ما که بی‌پاسخ و سردرگم است، به تلاطم می‌آید.
خوابت شد از فسانهٔ زاهد گران، حزین
بشنو نوایی از دل درد آشنای ما
هوش مصنوعی: به خاطر داستان زاهد بزرگ، خواب از چشمانت رفته است؛ حالا از دل ما که دردی آشنا دارد، نوای حزینی را بشنو.