شمارهٔ ۴۶
تا شفقی کرده ای رخ نمکین را
گل عرق آلود شرم کرده جبین را
وحشت دلهای آرمیده عجب نیست
غمزهٔ صید افکنت گشاده کمین را
کرده خرابات، چشم باده پرستت
خاطر پاک هزار گوشه نشین را
عرش برین شد زمین،که رفعت کویت
قاعده بر هم زد، آسمان و زمین را
من چه حریفم که ازتطاول زلفت
متقیان باختند ملت و دین را
دل نشود چون ز تاب رشک گزیده؟
مور خط افتاده آن لب شکرین را
در صف بزم تو نیست حاجت مطرب
زمزمه گرم است ناله های حزین را
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا شفقی کرده ای رخ نمکین را
گل عرق آلود شرم کرده جبین را
هوش مصنوعی: زمانی که رنگ سرخی همچون شفق بر چهره زیبای تو افتاده است، پیشانیات نیز به خاطر این زیبایی عرق کرده و به نوعی شرمگین است.
وحشت دلهای آرمیده عجب نیست
غمزهٔ صید افکنت گشاده کمین را
هوش مصنوعی: ترس و استرس دلهای آرام و بیخبر از خطر، چیز عجیبی نیست؛ چرا که نگاه فریبنده تو چنان است که کمینکنندگان را به دام میاندازد.
کرده خرابات، چشم باده پرستت
خاطر پاک هزار گوشه نشین را
هوش مصنوعی: در دل خرابات، چشمان عاشقان باده تو، خاطرات پاک و بی آلایش را برای هزاران گوشه نشین زنده میکند.
عرش برین شد زمین،که رفعت کویت
قاعده بر هم زد، آسمان و زمین را
هوش مصنوعی: عرش آسمان بر زمین پایین آمد، زیرا عظمت و بلندی مرتبه تو، نظم و ترتیب آسمان و زمین را به هم زد.
من چه حریفم که ازتطاول زلفت
متقیان باختند ملت و دین را
هوش مصنوعی: من چه قدرتی دارم که از دوش زلف تو، انسانهای با تقوا دین و ملت خود را باختند.
دل نشود چون ز تاب رشک گزیده؟
مور خط افتاده آن لب شکرین را
هوش مصنوعی: دل چگونه آرام بگیرد وقتی حسادت و تابش عشق، آن را میآزارد؟ مانند مورچۀ ریز که بر لب شیرین خطی افتاده است.
در صف بزم تو نیست حاجت مطرب
زمزمه گرم است ناله های حزین را
هوش مصنوعی: در محفل تو نیاز به نوازنده نیست، زیرا صدای دلنشین و شاد تو باعث میشود که نالههای غمانگیز نیز به زیبایی شنیده شوند.