شمارهٔ ۴۵
چند به غمزه خون کنی خاطر ناشکیب را
بر رگ جانم افکنی، طرّهٔ دلفریب را؟
این ستم دگر بود، کز تف خوی گرم تو
گریه به کام دل نشد، عاشق بی نصیب را
ناله به زیر لب گره، چند کنم که می زند
باد بهار دامنی، آتش عندلیب را
از اثر تبسّم غنچهٔ ناشکفته اش
بلبل گلستان کند، نوگل من ادیب را
خنده په زخم من چرا، شور لبت نمی زند؟
از نمک کرشمه ات، نیست خبر، رقیب را
نیست اگر پسند تو، شیوهٔ بی گنه کشی
از گنهم حساب کن، شکوهٔ بی حسیب را
گر مددی کند حزین ، فیض دم مسیح ما
نیم شبی قضا کنم، نالهٔ عندلیب را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند به غمزه خون کنی خاطر ناشکیب را
بر رگ جانم افکنی، طرّهٔ دلفریب را؟
هوش مصنوعی: چقدر با ناز و عشوه دل نگران مرا میکشی و بر رگ جانم تأثیر میگذاری، آن موی زیبا و دلفریب را؟
این ستم دگر بود، کز تف خوی گرم تو
گریه به کام دل نشد، عاشق بی نصیب را
هوش مصنوعی: این بار ظلمی که به من میشود، با دیگر ستمها متفاوت است. اشکهایی که به خاطر عشق تو میریزم، هرگز نتوانستهاند دلم را آرام کنند و عاشق بینصیب من را سیراب کنند.
ناله به زیر لب گره، چند کنم که می زند
باد بهار دامنی، آتش عندلیب را
هوش مصنوعی: در سکوت و به آرامی نالهای از دل میآورم، اما چه فایده که نسیم بهاری گیسوی خوشبو را میزند و شعلههای عشق پرندهی خوشزبان را برمیافروزد.
از اثر تبسّم غنچهٔ ناشکفته اش
بلبل گلستان کند، نوگل من ادیب را
هوش مصنوعی: با لبخند او، غنچهی هنوز شکفته نشده، بلبل را به آواز درآورده و از حیات خود لذت میبرد. این نمایش زیبای طبیعت مرا هم به وجد میآورد.
خنده په زخم من چرا، شور لبت نمی زند؟
از نمک کرشمه ات، نیست خبر، رقیب را
هوش مصنوعی: چرا با خندهات بر زخم من اضافه میکنی؟ لبهای تو هیچ حالتی از شوق و شادی نشان نمیدهند. رقیب از نمکینی که در نگاه تو هست، آگاه نیست.
نیست اگر پسند تو، شیوهٔ بی گنه کشی
از گنهم حساب کن، شکوهٔ بی حسیب را
هوش مصنوعی: اگر روش بیگناهی را نمیپسندی، به حساب گناهم بگذار و از بیپناهیام گلایه کن.
گر مددی کند حزین ، فیض دم مسیح ما
نیم شبی قضا کنم، نالهٔ عندلیب را
هوش مصنوعی: اگر حزین به من کمک کند، من نیمهشب به برکت نفس مسیح، نالهٔ بلبل را قضا میکنم.