گنجور

شمارهٔ ۴۳۵

خدا در ماتم آسودگی شادم نگه دارد
ز قید هر دو عالمْ عشقْ آزادم نگه دارد
ز تاثیر محبت در قفس چشم اینقدَر دارم
که از درد فراموشی صیّادم نگه دارد
به اندک التفاتی زآن تغافل‌پیشه دلشادم
اگر می‌افکند از دیده، در یادم نگه دارد
غبار، آشوب تعمیر است، دست رفته از کارم
جنون، پیر خرابات است، آبادم نگه دارد
حزین آن کودک شوریده‌حالم این دبستان را
که با زنجیر هم نتواند استادم نگه دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدا در ماتم آسودگی شادم نگه دارد
ز قید هر دو عالمْ عشقْ آزادم نگه دارد
هوش مصنوعی: خداوند مرا در غم و اندوهی که بر آسودگی فراموشی می‌افتم، حفظ کند و از بندهای این جهان و آن جهان آزاد کند و تنها عشق را در دلم زنده نگه دارد.
ز تاثیر محبت در قفس چشم اینقدَر دارم
که از درد فراموشی صیّادم نگه دارد
هوش مصنوعی: از شدت عشق و محبت، در دل خود آن‌چنان احساسی دارم که حتی می‌تواند مرا از درد فراموشی و غم رهایی بخشد.
به اندک التفاتی زآن تغافل‌پیشه دلشادم
اگر می‌افکند از دیده، در یادم نگه دارد
هوش مصنوعی: اگر فقط برای لحظه‌ای به من توجه کنی، من خوشحال می‌شوم حتی اگر از نظر فیزیکی دور باشی، اما در دل و یادم باقی خواهی ماند.
غبار، آشوب تعمیر است، دست رفته از کارم
جنون، پیر خرابات است، آبادم نگه دارد
هوش مصنوعی: غبار نشانه‌ی بی‌نظمی و آشفتگی در کار تعمیر است. من که از کارم ناامید شده‌ام، به دیوانگی دچار شده‌ام. اما این پیر خراباتی که تجربه و دانش دارد، می‌تواند حال مرا خوب کند و نگهدار من باشد.
حزین آن کودک شوریده‌حالم این دبستان را
که با زنجیر هم نتواند استادم نگه دارد
هوش مصنوعی: این کودک ناآرام و پرشور نمی‌تواند در این مدرسه بماند، حتی اگر به زنجیر هم بسته شود، استادش نمی‌تواند او را متوقف کند.