گنجور

شمارهٔ ۴۳۳

تن دیده اند از من و جانم ندیده اند
نامم شنیده اند و نشانم ندیده اند
آنها که آورند سبک در نظر مرا
بیچارگان، به کوی مغانم ندیده اند
قومی که سرکشند ز نخوت بر آسمان
بر آستان میکده شانم ندیده اند
ز آوارگان دهر شمارندم ابلهان
در لامکان قدس مکانم ندیده اند
جمعی که شک به شان سلیمانیم کنند
زیر نگین، زمین و زمانم ندیده اند
لب تشنگان بادیهٔ شوق سلسبیل
آب حیات شعر روانم ندیده اند
تنها زنند لاف به میدان گفتگو
آنان که ذوالفقار زبانم ندیده اند
گر مانده اند در صف دعوی، گران رکاب
چالاکیی ز دست و عنانم ندیده اند
پوشیده است دیدهٔ نادیدگان حزین
عنقای مغربم که نشانم ندیده اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تن دیده اند از من و جانم ندیده اند
نامم شنیده اند و نشانم ندیده اند
هوش مصنوعی: تنها ظاهر من را دیده‌اند و از درون و روح من خبری ندارند. نامم را شنیده‌اند، اما نشانی از من و حقیقت وجودم را نمی‌شناسند.
آنها که آورند سبک در نظر مرا
بیچارگان، به کوی مغانم ندیده اند
هوش مصنوعی: کسانی که با ظاهری کم‌ارج به چشمان من می‌آیند، بی‌خبر از حال و هوای واقعی من هستند و هرگز به دنیای مغان و جذابیت‌های آن پا نگذاشته‌اند.
قومی که سرکشند ز نخوت بر آسمان
بر آستان میکده شانم ندیده اند
هوش مصنوعی: جمعیتی که به دلیل خودبزرگ‌بینی‌شان سرکش و مغرور هستند، هرگز بر این نکته آگاه نیستند که من در برابر درگاه میکده‌ای که می‌شناسند، قرار دارم.
ز آوارگان دهر شمارندم ابلهان
در لامکان قدس مکانم ندیده اند
هوش مصنوعی: در میان گرفتارشدگان و رنج‌کشیدگان زمان، من را از نادان‌ها شمارش می‌کنند، در حالی که مکان پاکی که من در آن هستم، هرگز دیده نشده است.
جمعی که شک به شان سلیمانیم کنند
زیر نگین، زمین و زمانم ندیده اند
هوش مصنوعی: افرادی که به مقام و عظمت سلیمان شک دارند، نشان می‌دهند که هیچگاه زیبایی‌های دنیا و عالم را مشاهده نکرده‌اند.
لب تشنگان بادیهٔ شوق سلسبیل
آب حیات شعر روانم ندیده اند
هوش مصنوعی: تشنگان در صحرا، شوق و آرزوی نوشیدن آب حیات را دارند، اما از شعر زیبا و دلنشین من هنوز خبری ندارند.
تنها زنند لاف به میدان گفتگو
آنان که ذوالفقار زبانم ندیده اند
هوش مصنوعی: تنها کسانی که تجربه‌ای از قدرت و مهارت در گفتگو ندارند، در بحث‌ها به خود مفتخر می‌شوند و ادعا می‌کنند.
گر مانده اند در صف دعوی، گران رکاب
چالاکیی ز دست و عنانم ندیده اند
هوش مصنوعی: اگر هنوز در صف دعوی مانده‌اند، هیچ کس نتوانسته است از دست و فرمانم، برتری و چابکی را ببیند.
پوشیده است دیدهٔ نادیدگان حزین
عنقای مغربم که نشانم ندیده اند
هوش مصنوعی: چشم‌های کسانی که نمی‌بینند، غمگین و پنهان است، چون در غربت وجود من، آن عنقای افسانه‌ای هیچ نشانی از من ندارد.