شمارهٔ ۴۳۲
من کشتهٔ زخمی که اجل را خجل آرد
جان بندهٔ آن تیغ که چاکی به دل آرد
زلف تو شبیخون به بتان چگل آرد
سیلی که رسد از سر کوی تو، دل آرد
بستیم ز خجلت ره قاصد که مبادا
پیغام وفایی ز تو پیمان گسل آرد
در محفلت از آتش دل غیرت شمعم
از بس که مرا ناله به لب متّصل آرد
خالیست کنارم ز گل، آن گریه کجا رفت؟
کز دیدهٔ آغشته به خون، لخت دل آرد
آلوده حزین ، از تن خاکی ست روانم
سیلی که به ویران فتدش راه،گل آرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من کشتهٔ زخمی که اجل را خجل آرد
جان بندهٔ آن تیغ که چاکی به دل آرد
هوش مصنوعی: من دچار زخمها و دردهایی هستم که باعث میشود مرگ نیز از من شرمنده شود. این درد و زخم چونان تیغی است که به دل مینشیند و عواطف من را جریحهدار میکند.
زلف تو شبیخون به بتان چگل آرد
سیلی که رسد از سر کوی تو، دل آرد
هوش مصنوعی: زلف تو مانند حملهای ناگهانی به بتهاست که به سراغشان میآید و سیلی به آنها میزند؛ چون وقتی که از کوی تو عبور میکنم، دلم را میبرد.
بستیم ز خجلت ره قاصد که مبادا
پیغام وفایی ز تو پیمان گسل آرد
هوش مصنوعی: از شرم نمیخواستیم که پیامآور بیاید، زیرا نمیخواستم پیامی از وفا از تو بیاورد که ممکن است پیمان ما را از هم بگسلد.
در محفلت از آتش دل غیرت شمعم
از بس که مرا ناله به لب متّصل آرد
هوش مصنوعی: در جمع شما از شدت عشق و احساس، مثل شمعی هستم که در آتش دل خود میسوزد و از این رو، نالههایم همیشه به لبهایم نزدیک میشوند.
خالیست کنارم ز گل، آن گریه کجا رفت؟
کز دیدهٔ آغشته به خون، لخت دل آرد
هوش مصنوعی: کنارم دیگر گلی نیست و آن اشک که بود، کجا رفته است؟ از چشمانم که پر از خون است، دل خالیام را نشان میدهد.
آلوده حزین ، از تن خاکی ست روانم
سیلی که به ویران فتدش راه،گل آرد
هوش مصنوعی: روح من از دنیای مادی و تن خاکی جداست، مانند سیلی که به ویرانهای بزند و گل برآورد.

حزین لاهیجی