گنجور

شمارهٔ ۴۲۸

پای بستند و ره سعی نشانم دادند
دست و بازو بشکستند و کمانم دادند
جان سختم حذر از دوزخ جاوید نداشت
خانه در کوچهٔ آسوده دلانم دادند
العطش زاست درین وادی تفسیده دلم
جگری گرمتر از ریگ روانم دادند
بر رخ خرقه کشان هم در رحمت باز است
بار در انجمن باده کشانم دادند
شمعها برده ام از صدق به خاک شهدا
تا دل و دیدهٔ خونابه چکانم دادند
اجر صبری که به حرمان گلستان کردم
چمن آرایی آن سرو روانم دادند
همّت از ابر نمی گشت طلبکار حزین
رگ ابر قلم ژاله فشانم دادند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پای بستند و ره سعی نشانم دادند
دست و بازو بشکستند و کمانم دادند
هوش مصنوعی: در اینجا از تلاش و کوشش افراد دیگر برای راهنمایی و هدایت صحبت می‌شود. آن‌ها در ابتدا مرا محدود کردند و به من راه ندادند، سپس با سختی و آسیب به من، ابزاری به من دادند که بتوانم در مسیر خود پیش بروم.
جان سختم حذر از دوزخ جاوید نداشت
خانه در کوچهٔ آسوده دلانم دادند
هوش مصنوعی: در واقع، جان من به سختی می‌کوشید تا از آتش دوزخ جاودانه فرار کند، اما در عوض، خانه‌ام را در میان کوچه‌های آرام و آسوده‌دلان قرار دادند.
العطش زاست درین وادی تفسیده دلم
جگری گرمتر از ریگ روانم دادند
هوش مصنوعی: تشنگی در این سرزمین ویران وجود دارد، دل من از درد سخت‌تر از شن‌های در حال جریان به من سوز و گرما بخشیده است.
بر رخ خرقه کشان هم در رحمت باز است
بار در انجمن باده کشانم دادند
هوش مصنوعی: بر چهره‌ی پوشیدگان نیز رحمت و لطف الهی جاری است؛ در جمع می‌نوشان، به من نیز لطف و مرحمت کردند.
شمعها برده ام از صدق به خاک شهدا
تا دل و دیدهٔ خونابه چکانم دادند
هوش مصنوعی: شمع‌ها را با صداقت به خاک شهدای عزیز بردم تا دل و چشمانم را پر از اشک و اندوه کنم.
اجر صبری که به حرمان گلستان کردم
چمن آرایی آن سرو روانم دادند
هوش مصنوعی: به خاطر صبوری که در فقدان گلستان از خود نشان دادم، حالا پاداشی که به من داده‌اند این است که آرایش و زیبایی آن سرو را دارم.
همّت از ابر نمی گشت طلبکار حزین
رگ ابر قلم ژاله فشانم دادند
هوش مصنوعی: شجاعت و تلاش من به اندازه‌ای نیست که از ابرها تقاضای بارش کنم. تنها رگ و ریشه‌ای که برای من باقی مانده، همان قطره‌های باران است که به من داده‌اند.