حزین لاهیجیشمارهٔ ۴۰۱
مرغ اسیری که زخم خار ندارد
هیچ نشانی ز عشق یار ندارد
گر ز تو دل برکنم بگو به که بندم؟
هیچکس این چشم پر خمار ندارد
بحر چه داند که ابر، قطره کجا ریخت؟
دل خبر از چشم اشکبار ندارد
دل عبث افتاد در هوای تپیدن
قلزم عشق است این، کنار ندارد
بس که گریزان ز آشنایی خلقم
عکس در آیینهام گذار ندارد
مشهد پروانه است عالم بالا
کشتهٔ شمع قدت مزار ندارد
فتنهٔ دوران نمی رسد به نگاهت
چشم تو کاری به روزگار ندارد
طلعت ماه مرا به مهر چه نسبت؟
جلوهٔ سرو مرا بهار ندارد
جمع نسازی دل از ترحم دوران
دوستی دشمن اعتبار ندارد
در شکن برق، آشیان نگذاری
باغ جهان نخل پایدار ندارد
کینهٔ دشمن کجا حزین و دل من؟
سینه آیینه ام غبار ندارد
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرغ اسیری که زخم خار ندارد
هیچ نشانی ز عشق یار ندارد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در قفس اسیر است، هیچ نشانه‌ای از عشق محبوبش را بر تن ندارد و زخم‌ها و زخمی شدن‌ها را احساس نکرده است.
گر ز تو دل برکنم بگو به که بندم؟
هیچکس این چشم پر خمار ندارد
هوش مصنوعی: اگر از تو دل بکنم، بگو به چه کسی دل ببندم؟ هیچ کس این چشمان خواب آلوده و دلربا را ندارد.
بحر چه داند که ابر، قطره کجا ریخت؟
دل خبر از چشم اشکبار ندارد
هوش مصنوعی: دریا چه می‌داند که ابر، قطره‌اش را کجا می‌ریزد؟ دل از حال چشم پر اشک خبر ندارد.
دل عبث افتاد در هوای تپیدن
قلزم عشق است این، کنار ندارد
هوش مصنوعی: دل بی‌هدف در آرزوی تپیدن افتاده است؛ این کشش به عشق مانند دریا است و جایی برای آرام گرفتن ندارد.
بس که گریزان ز آشنایی خلقم
عکس در آیینهام گذار ندارد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه از آشنایی با مردم فرار می‌کنم، حتی تصویر من در آینه هم جایی برای خودش ندارد.
مشهد پروانه است عالم بالا
کشتهٔ شمع قدت مزار ندارد
هوش مصنوعی: مشهد مکانی است که پروانه‌ها به آنجا می‌آیند و در آن، زیبایی و شکوه شمع وجود تو به شدت تأثیرگذار است. در واقع، این مکان خالی از یادآوری و احترام به تو نیست.
فتنهٔ دوران نمی رسد به نگاهت
چشم تو کاری به روزگار ندارد
هوش مصنوعی: فتنه‌ها و مشکلات زمان به چشمان تو آسیب نمی‌زنند و تأثیری بر تو ندارند.
طلعت ماه مرا به مهر چه نسبت؟
جلوهٔ سرو مرا بهار ندارد
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای من چه ارتباطی به محبت ماه دارد؟ زیبایی و خوش‌حالی من به بهار نمی‌ماند.
جمع نسازی دل از ترحم دوران
دوستی دشمن اعتبار ندارد
هوش مصنوعی: اگر دل خود را به خاطر حالت‌های دلسوزی و محبت در دوستی دیگران جمع نکنی، ارزش دوستی دشمن هیچ اعتباری نخواهد داشت.
در شکن برق، آشیان نگذاری
باغ جهان نخل پایدار ندارد
هوش مصنوعی: در زیر آسمان پرآشوب، جایی برای استراحت نیست، چرا که این دنیا مانند نخل همیشه سرپا نخواهد ماند.
کینهٔ دشمن کجا حزین و دل من؟
سینه آیینه ام غبار ندارد
هوش مصنوعی: کینه و نفرت دشمنان در کجای دل غمگین من قرار دارد؟ سینه من مانند آینه است و هیچ کدوری و غباری ندارد.