گنجور

شمارهٔ ۳۷۱

ساغر نزنم تا بتوان خون جگر زد
بر سر نزنم گل، چو توان دست به سر زد
گویا به چمن تند وزیده ست نسیمی
این مرغ گرفتار صفیری به اثر زد
پرداخته بودم ز سواد دو جهان چشم
آن طره ی طرار ، مرا راه نظر زد
بازوی شکارافکن آن غمزه بنازم
تیرش اگر از سینه خطا شد به جگر زد
بنواخت مرا آن لب شیرین به پیامی
صد غوطه فزون تلخی جانم به شکر زد
جانا به نظر خرد مبین دانهٔ اشکم
آتش به جهانی شود از نیم شرر زد
می سوخت حزین را، مژه در راه تو چون شمع
آتش شب هجران تو در دیدهٔ تر زد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساغر نزنم تا بتوان خون جگر زد
بر سر نزنم گل، چو توان دست به سر زد
هوش مصنوعی: من تا زمانی که نتوانم خون جگر را به سر بریزم، شراب نمی‌نوشم و گل هم نمی‌زیرم. تنها وقتی که بتوانم بر سر خود دست بزنم، به سراغ گل می‌روم.
گویا به چمن تند وزیده ست نسیمی
این مرغ گرفتار صفیری به اثر زد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد نسیمی تند به چمن وزیده و این پرنده‌ای که در بند است، صدای دل‌انگیزی را از خود به جا گذاشته است.
پرداخته بودم ز سواد دو جهان چشم
آن طره ی طرار ، مرا راه نظر زد
هوش مصنوعی: من به زیبایی و جذابیت چشم آن دختر توجه کرده بودم و این زیبایی باعث شد که نتوانم به چیزهای دیگر دنیا فکر کنم.
بازوی شکارافکن آن غمزه بنازم
تیرش اگر از سینه خطا شد به جگر زد
هوش مصنوعی: اگر تیر زیبای آن غمزه، که مانند بازوی یک شکارچی است، به سینه‌ام نرسد، اما به جگرم اصابت کند، باز هم خوشحالم.
بنواخت مرا آن لب شیرین به پیامی
صد غوطه فزون تلخی جانم به شکر زد
هوش مصنوعی: آن لب شیرین با پیامی محبت‌آمیز به من لطف کرد و این لطف باعث شد که تلخی‌های جانم با شیرینی عشق پر شود.
جانا به نظر خرد مبین دانهٔ اشکم
آتش به جهانی شود از نیم شرر زد
هوش مصنوعی: ای جان! از نظر خرد به قطرهٔ اشکم نگاه نکن، چرا که آتش این اشک می‌تواند جهانی را بسوزاند.
می سوخت حزین را، مژه در راه تو چون شمع
آتش شب هجران تو در دیدهٔ تر زد
هوش مصنوعی: حزین به خاطر دوری تو، مانند شمع می‌سوزد و اشک‌هایش، مثل آتش شب‌هایی که بی‌تو گذرانده، در چشمانش می‌درخشد.