گنجور

شمارهٔ ۳۶۶

در این دو هفته که با گل مدار می‌گذرد
پیاله گیر که ابر بهار می‌گذرد
به این خوشم که شب هجر، تیره‌روزان را
به یاد صبح بناگوش یار می‌گذرد
به حیرت از روش چشم می‌پرست توام
که دور مستی او در خمار می‌گذرد
از آن شبی که به زلف تو کرد شانه کشی
هنوز باد صبا مشکبار می‌گذرد
خجسته باد صباحی که میگساران را
به روی ساقی مشکین‌عذار می‌گذرد
حیات خواجهٔ دل‌مرده بین که روز و شبش
به فکر عالم ناپایدار می‌گذرد
ز دور چرخ چه اندیشم، از فلک چه کشم؟
مرا به گردش ساغر مدار می‌گذرد
چرا دراز نباشد شب فراق حزین؟
سخن ز سلسلهٔ زلف یار می‌گذرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در این دو هفته که با گل مدار می‌گذرد
پیاله گیر که ابر بهار می‌گذرد
هوش مصنوعی: در این دو هفته‌ای که با عشق و صفا سپری می‌شود، فرصت را غنیمت شمار و می‌نوش، زیرا زمان به سرعت می‌گذرد و فصل بهار نیز در حال پیوستن به پایان خود است.
به این خوشم که شب هجر، تیره‌روزان را
به یاد صبح بناگوش یار می‌گذرد
هوش مصنوعی: این خوب است که در شب جدایی، زمانی که روزهای تیره و غم‌انگیز سپری می‌شود، یاد صبحی را زنده نگه دارد که در آن چهره محبوب به یاد می‌آید.
به حیرت از روش چشم می‌پرست توام
که دور مستی او در خمار می‌گذرد
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تأثیر نگاهی هستم که تو به من می‌افکنی، زیرا از حالتی شگفت‌انگیز برخوردار است و در حالتی که از مستی دور هستی، احساس خاصی را منتقل می‌کند.
از آن شبی که به زلف تو کرد شانه کشی
هنوز باد صبا مشکبار می‌گذرد
هوش مصنوعی: از شب‌هایی که باد صبا به زلف تو رسید و بوی خوشش را به همه جا پخش کرد، هنوز هم آن عطر و یاد به یادگار مانده و در فضا احساس می‌شود.
خجسته باد صباحی که میگساران را
به روی ساقی مشکین‌عذار می‌گذرد
هوش مصنوعی: صبحی مبارک و خوشحال‌کننده که در آن، دوستان میخانه به روی ساقی با موهای سیاه و زیبا می‌رسند.
حیات خواجهٔ دل‌مرده بین که روز و شبش
به فکر عالم ناپایدار می‌گذرد
هوش مصنوعی: زندگی فردی که دلش مرده را ببین که روز و شبش صرف فکر کردن به دنیای بی‌ثبات می‌شود.
ز دور چرخ چه اندیشم، از فلک چه کشم؟
مرا به گردش ساغر مدار می‌گذرد
هوش مصنوعی: از دوری زمان و چرخش روزگار چه می‌توانم فکر کنم یا از بلای آسمان چه بگذرانم؟ تنها لطف توست که مرا در چرخش جام سیر می‌دهد.
چرا دراز نباشد شب فراق حزین؟
سخن ز سلسلهٔ زلف یار می‌گذرد
هوش مصنوعی: چرا شب جدایی طولانی باشد و قلبم غمگین؟ زیرا صحبت از موهای یار می‌شود.