گنجور

شمارهٔ ۳۶۵

صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون سازد؟
ملاحت کو که بر داغم نمکدان را نگون سازد؟
نباشد اینقدر،گر تیغ مژگانش گران تمکین
دل سنگین ما را مرد می باید که خون سازد
لبش گر دل نپردازد به شیرین کاری حرفی
هجوم غم غبار خاطرم را بیستون سازد
بساط مهر و مه را وقت آن شد تا به هم پیچم
غرور طبع من تا چند با بخت زبون سازد
به وحدتخانه ای باشد حزین ذوق سماع ما
که مطرب سبحه و زنار، تار ارغنون سازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون سازد؟
ملاحت کو که بر داغم نمکدان را نگون سازد؟
هوش مصنوعی: صبح کجا و کجا زیبایی که گل را در دست من دیوانه کند؟ لذت کجا و کجا آرامشی که درد من را بیشتر کند؟
نباشد اینقدر،گر تیغ مژگانش گران تمکین
دل سنگین ما را مرد می باید که خون سازد
هوش مصنوعی: اگر مژگانش اینقدر قوی باشد که دل سنگین ما را تحت تاثیر قرار دهد، پس باید مردی با اراده و قوی باشد که بتواند خون دل بخورد.
لبش گر دل نپردازد به شیرین کاری حرفی
هجوم غم غبار خاطرم را بیستون سازد
هوش مصنوعی: اگر دل به لبخند و شیطنت او ندهد، حرفی می‌تواند غم و اندوه را بر دل من سنگینی کند و خاطراتم را دچار غبار کند.
بساط مهر و مه را وقت آن شد تا به هم پیچم
غرور طبع من تا چند با بخت زبون سازد
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که عشق و زیبایی را کنار بگذارم و غرور و خودخواهی‌ام را کنار بگذارم. تا چه زمانی باید با سرنوشت بی‌چاره خودم بسازم؟
به وحدتخانه ای باشد حزین ذوق سماع ما
که مطرب سبحه و زنار، تار ارغنون سازد
هوش مصنوعی: در جایی وجود دارد که احساس شادمانی و زیبایی موسیقی ما در آن به کمال می‌رسد، جایی که نوازنده با سازهای مختلف می‌تواند نغمه‌های دلنشینی را بسازد.