گنجور

شمارهٔ ۳۴۸

خوبان به ره مهر و وفا پا نگذارند
تا حسرت عالم به دل ما نگذارند
این رسم، غریب است که در خلوت دیدار
بی پرده درآیند و تماشا نگذارند
هرگز نکند گل، چمن بی سر و پایان
تا بر سر خار، آبله ی پا نگذارند
الفت هوسم نیست به دلهای چمن سیر
ترسم که مرا با غم خود وا نگذارند
مستان چه خرابند که خوناب دلم را
در جام نریزند و به مینا نگذارند
هرگز نزند خیمه برون، آه من از دل
وسعت طلبان دامن صحرا نگذارند
از قافلهٔ اشک سبک خیزتری نیست
این گرم روان، بار به دلها نگذارند
از پای دل خویش بکش خار علایق
راهی ست که سوزن به مسیحا نگذارند
دوری ست که خون با دل کس گرم نجوشد
شهری ست که دیوانه به غوغا نگذارند
نگذاشت فلک در کف اخوان غیورش
تا دامن یوسف به زلیخا نگذارند
زاهد، کم خود گو، به حریفان چو نشستی
بگذار که با خویش تو را وا نگذارند
رفعت طلبان را نرسد دست به جایی
تا پا به سر دولت دنیا نگذارند
امّید حزین اینکه درین عهد، نکویان
کار دل امروز، به فردا نگذارند.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوبان به ره مهر و وفا پا نگذارند
تا حسرت عالم به دل ما نگذارند
هوش مصنوعی: زیبایی‌ها و خوبان در مسیر عشق و وفا گام نمی‌گذارند تا ما نیز حسرت و آرزوهای ناتمام در دل داشته باشیم.
این رسم، غریب است که در خلوت دیدار
بی پرده درآیند و تماشا نگذارند
هوش مصنوعی: این عادت عجیبی است که در لحظات خصوصی ملاقات، بدون هیچ پوششی ظاهر شوند و اجازه تماشا ندهند.
هرگز نکند گل، چمن بی سر و پایان
تا بر سر خار، آبله ی پا نگذارند
هوش مصنوعی: هرگز گل‌های زیبا و خوشبو در چمنزار نمی‌رویند مگر آنکه خارها و مشکلاتی هم در کنارشان وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، زیبایی و خوشی‌ها بدون چالش‌ها و دشواری‌ها به وجود نمی‌آیند.
الفت هوسم نیست به دلهای چمن سیر
ترسم که مرا با غم خود وا نگذارند
هوش مصنوعی: علاقه‌ام به عشق و محبت نیست، بلکه به دل‌های پر از زندگی و شادابی است. می‌ترسم که مرا تنها با غصه‌های خود رها کنند.
مستان چه خرابند که خوناب دلم را
در جام نریزند و به مینا نگذارند
هوش مصنوعی: مستان چه حالتی دارند که نمی‌گذارند درد دل من را در جام بریزند و به مینا بدهند.
هرگز نزند خیمه برون، آه من از دل
وسعت طلبان دامن صحرا نگذارند
هوش مصنوعی: هرگز چادر نزنند، آه من از دل کسانی که به دنبال وسعت هستند، دشت را رها نکنند.
از قافلهٔ اشک سبک خیزتری نیست
این گرم روان، بار به دلها نگذارند
هوش مصنوعی: در جمع اشک‌ها، هیچ‌کس به اندازهٔ تو سبکتر و بی‌ملاحظه‌تر نیست. این دل‌های شاداب، بار غم را به دوش نمی‌کشند.
از پای دل خویش بکش خار علایق
راهی ست که سوزن به مسیحا نگذارند
هوش مصنوعی: از دل خود وابستگی‌ها را جدا کن، زیرا که این مسیر باعث می‌شود که هیچ چیزی نتواند به درمانگر حقیقی (مسیحا) نزدیک شود.
دوری ست که خون با دل کس گرم نجوشد
شهری ست که دیوانه به غوغا نگذارند
هوش مصنوعی: دوری باعث شده که هیچ‌کس نتواند عشق و احساساتش را با دلش در میان بگذارد. اینجا جایی است که حتی افراد دیوانه هم نمی‌توانند آزادی عمل داشته باشند و در شلوغی‌ها حضور پیدا کنند.
نگذاشت فلک در کف اخوان غیورش
تا دامن یوسف به زلیخا نگذارند
هوش مصنوعی: سرنوشت به اخوان غیور اجازه نداد که یوسف را به زلیخا بسپارند و آن‌ها را از هم جدا کند.
زاهد، کم خود گو، به حریفان چو نشستی
بگذار که با خویش تو را وا نگذارند
هوش مصنوعی: ای زاهد، وقتی که در جمع دوستان نشسته‌ای، کمتر از خودت سخن بگو و بگذار دیگران تو را فراموش نکنند.
رفعت طلبان را نرسد دست به جایی
تا پا به سر دولت دنیا نگذارند
هوش مصنوعی: کسانی که به دنبال بلندپروازی هستند، نمی‌توانند به موفقیتی دست یابند مگر اینکه بر سر حکومت دنیا پا بگذارند.
امّید حزین اینکه درین عهد، نکویان
کار دل امروز، به فردا نگذارند.
هوش مصنوعی: امید دارم که در این زمان، نیکان کارهای دلشان را به فردا موکول نکنند و امروز دست به عمل بزنند.